رشد و توسعه اقتصادی در نیمه دوم قرن بیستم مهم ترین مسئله کشورهای جهان سوم و یکی از مهم ترین مشغله های فکری و عملی ممالک توسعه نیافته صنعتی بوده است. دکتر قره باغیان در جلد نخست این دوره دوجلدی، به بررسی نظریه های کلاسیک توسعه و مفاهیم مختلف رشد اقتصادی پرداخته و نظریه هایی را که در دوران جنگ سرد و سال های اخیر درباره توسعه اقتصادی در جهان سوم مطرح شده اند مورد نقد و بررسی قرار داده است. در جلد دوم نویسنده با کاستن از سطح انتزاع نظری، به عملکرد توسعه در جهان سوم، شرایط داخلی لازم برای توسعه، شرایط بین المللی، عملکرد بخش های کشاورزی، صنعت، سیاست های پولی و مالی، سرمایه گذاری خارجی و برنامه ریزی می پردازد.
تقریبا اکثر اقتصاددانان بیتوجه به مکتب و دیدگاه فکری خود بر تمرکز و تشکیل سرمایه به مثابه مهمترین عامل تعیین کننده رشد و توسعه اقتصادی تأکید زیادی داشته اند. به اعتقاد نورکس، معنی و مفهوم تمرکز سرمایه این است که یک جامعه تمام ظرفیتهای مولد جاری خود را صرف تأمین نیازهای مصرفی خود نمیکند؛ بلکه بخشی از منابع مالی خود را صرف تولید کالاهای سرمایهای مانند ماشین آلات تجهیزات، ابزارهای تولید، تسهیلات، حمل و نقل و غیره میکند. تمام اشکال سرمایه واقعی میتواند در بلندمدت و میان مدت ظرفیتهای مولد و بازدهی اقتصادی را افزایش دهد. ماهیت یا جوهر جریان تمرکز سرمایه عبارت است از تخصیص بخشی از منابع جاری سرمایه جامعه به بخشهای دیگر به منظور افزایش ذخایر سرمایه به صورت کالاهای سرمایه ای، تا بتوان در آینده امکان بسط و توسعه بخشهای تولید کالاهای مصرفی را ایجاد کرد. چنان که ملاحظه میشود، تعریف نورکس از جریان تمرکز سرمایه به روند تمرکز سرمایه مادی منحصر است و در نتیجه از تعریف جریان تمرکز سرمایه انسانی غافل شده است. به عقیده سینگر، جریان تمرکز سرمایه هم شامل کالاهای قابل لمس مانند واحدهای صنعتی ابزار تولید و ماشین آلات میشود و هم شامل کالاهای (خدمات) غیر قابل لمس (نامحسوس) مانند استاندارد بالاتر آموزش و پرورش، بهداشت، سطح علمی و تحقیقاتی میگردد.