نگارنده در این کتاب به تبیین گناهان علم اقتصاد پرداخته است. این گناهان که از دیدگاه نگارنده از خصوصیات اصلی علم اقتصاد است، عبارت اند از: دلبستگی علم اقتصاد معاصر به معنی داری آماری، وابستگی به استدلال و اثبات روی تخته سیاه، و گرایش مفرط به مهندسی اجتماعی. به تصریح مترجم: "پیام مولف گناهان پنهان علم اقتصاد شامل وجوه اثبات و ایجاب از یک سو، و نکات منفی و سلب از سوی دیگر است. در مقام اثبات، تاکید بر فضیلت مقداری بودن (quantitative) علم اقتصاد و جایگاه ریاضیات در این رشته در کنار یادآوری اهمیت دفاع از بازار آزاد، وجهه ی همت علمی نویسنده قرار گرفته است. در مقام نفی، اقتصاددان گریخته از شیکاگو به هردو صورت معنای جسمی و فکری دو دسته گناه بخشودنی و نابخشودنی برای رشته ی علمی اقتصاد برمی شمارد. دسته ی اول گناهان خطیر اما قابل تصحیح و آمرزش اند! و آن غفلت های نهادی، تاریخی، و فلسفی علم اقتصاد اما از نظر نویسنده به دو مقوله بازگشت دارد: اول، تمرکز علم اقتصاد بر "پژوهش نظری" در جهان واقع که به زعم او به نتایج فاجعه آمیزی منجر می شود و دوم "معنی داری آماری" و فهم نادرست از آن در اقتصاد با تکیه بر این مطلب که اهمیت داشتن یا اهمیت نداشتن پدیده ها مسئله ای انسانی است نه عددی. در همین فراز است که به مثال هایی از مهم بودن در عین فقدان معنی داری آماری و بالعکس معنی داری آماری در عین بی اهمیتی اشاره می کند و در پایان بر سر بینوایی اقتصاددانان مدرن افسوس می خورد!".