زیگموند فروید (1856-1939) یکی از بزرگترین ذهن های قرن بیستم و بنیانگذار مدرسه روانکاوی روانشناسی است. برخی آثار او Ego و Id؛ یک طرح تحلیل روانی؛ بازدارنده ها؛ علائم و اضطراب؛ سخنرانی های مقدماتی جدید در زمینه تحلیل روانی؛ تمدن و نارضایتی آن و غیره می باشند.
خنده چیست؟ چرا ما می خندیم؟ لطیفه چه خصوصیاتی دارد که ما را می خنداند؟ در این کتاب فروید از دیدگاه یک روانکاو ژرف اندیش به ماهیت لطیفه ها و فرآیندهای ناخودآگاهی که به دست لطیفه ها به جنبش در می آیند پرداخته است. فروید با دید نکته سنج خود و با پشتوانۀ بالینی یک روانکاو کارکشته به ژرفنای ناخودآگاه انسان سفر کرده و با استفاده از شیوه هایی مشابه با آنچه در کتاب های «تعبیر خواب» و «آسیب شناسی روانی زندگی روزانه» به کار برده به موشکافی دربارۀ لطیفه ها می پردازد.
اجازه بدهید به راهی را که توسط شانس به ما معرفی شده ادامه بدهیم و اولین مثال لطیفهای را که در فصل قبل به آن برخورد کردیم در نظر بگیریم. هاینه در قسمتی از کتاب رایز بیلدر خود تحت عنوان حمامهای لوکا، سیمای خوشایند یک فروشنده بخت آزمایی و ذرت بو داده هیرش – هیاسینت هامبورگی را معرفی مینماید که در مورد ارتباط خود با بارون روتسچایلد ثروتمند فخر فروشی میکند و در انتها میگوید: «و همان طور که خدا هر چیز خوبی را ممکن است به من اعطا کند، دکتر من در کنار سالمون روتسچایلد نشستم و او با من مانند همطراز خودش رفتار نمود - کاملا فامیلیونرانه»
هایمن و لیپس از این لطیفه (که در واقع لطیفهای بسیار خوب و سرگرم کننده است) در توضیح این نقطه نظرشان که جنبه طنز لطیفهها از ابهام و اشراق منشاء میگیرد، استفاده نمودند. به هر حال ما این مسئله را کنار گذاشته و سؤال دیگری مطرح مینمائیم: چه چیزی گفتۀ هیرش - هیاسینت را به لطیفه تبدیل میکند؟
در اینجا تنها دو پاسخ ممکن وجود دارد: یا فکر بازگو شده در جمله در درون خود، داری خصیصه لطیفه بودن است یا لطیفه در بیانی که جمله به فکر داده قرار گرفته است. مشخصه لطیفه بودن در هر کدام از این دو جهت قرار بگیرد، ما آن را ادامه خواهیم داد و آن را از دست نخواهیم داد.