سبد خرید شما خالی است.
دهه ی دوم زندگی ام ایران نبودم. دهه ی اول و سوم را اما در تهران گذرانده ام. بارها و بارها به محیط جدید خو گرفته ام.
سرگردان ام بین گذشته و آینده، فارسی و انگلیسی، سنت و تجدد، دنیای مهندسی و شیرینیِ ادبیات.
تهران را دوست دارم. مثل نسل ما، مثل من، خاکستری و پیچ درپیچ و پرهیاهو است. یا بسیار سرد است یا بی نهایت گرم. مدام از پایه ویران می کند و از نو می سازد. تجربه می کند. خود را بازمی آفریند. شلوغی و آشفتگی اش وام دار گفت وگوهای ساکنانش است، که هر یک، به نوعی و در جایی، بقای خود را با گفتن تضمین می کنند.