نشر نی در توصیف این کتاب آورده است: حدود ساعت چهار صبح، صدای رگبار گلوله آرامش شب را شکست. تروتسکی که از خواب عمیق پریده بود، فکر کرد صدای آتش بازی است و مکزیکی ها یکی از اعیادشان را جشن گرفته اند. به خودش که آمد، متوجه شد «انفجارها خیلی نزدیک و درست درون اتاق بود، کنارم و بالای سرم. بوی باروت تندتر و نافذتر شد. آنچه همیشه منتظرش بودیم اتفاق افتاه بود و به ما حمله شده بود.» تروتسکی، مردی که سخنرانی های آتشینش در جریان انقلاب اکتبر ۱۹۱۷، کشوری را به حرکت وامی داشت، کمیسر جنگ، نامی هم طراز لنین. بعدها دشمنی های دنیای سیاست او را چهره ای خائن به مردم و کشورش معرفی کرد. در فاصله ای کوتاه، دشمن و رقیب قدرتمند او، استالین، مقدمات اخراجش از حزب و سپس تبعیدش از کشور را فراهم کرد.
دوستان و اعضای خانواده اش یک به یک تاوان نزدیکی و وفاداری به او را به بهای رنج، تبعید، یا مرگ شان پراختند. این کتاب، با نگاهی به گذشته، به سال های پایانی زندگی در تبعید تروتسکی می پردازد؛ و شاید در پایان پرسشی پنهان را مطرح می کند؛ آیا از سر گذراندن تمام آن رنج ها، مخاطرات، تبعیدها و مرگ ها ناگزیر بود؟