در نخستین دهه ی قرن بیست و یکم، دنیا نشانه های متعددی از بی سامانی ارائه می دهد: بی سامانی فکری که از ویژگی هایش تأکید عنان گسیخته ی هویتی است که راه را به روی هرگونه همزیستی مسالمت آمیز و گفت وگوی واقعی می بندد؛ بی سامانی اقتصادی و مالی که دنیا را به ورطه ی آشوبی با پیامدهای پیش بینی ناپذیر کشانده است و خود نشانه ای است از اختلال در نظام ارزش های ما؛ بی سامانی در محیط زیست که نتیجه ی چندین دهه رفتار غیرمسئولانه است… آیا انسان ها به «آستانه ی ناتوانی اخلاقی شان» رسیده اند؟
در این جستار غنی از اندیشه های بکر، مولف سعی می کند بفهمد چگونه به این مرحله ی بحرانی رسیده ایم، و چگونه می توانیم از آن خارج بشویم. برای نویسنده ی دنیای بی سامان، بی سامانی دنیا نه از ناحیه ی «جنگ تمدن ها» بلکه از فرسودگی هم زمان همه ی تمدن هاست؛ به ویژه دو مجموعه ی فرهنگی دنیای غرب و دنیای عرب که امین معلوف به هر دوی آن ها تعلق دارد.