تقریبا تمام شرکت ها علاوه بر استراتژی هایی که برای محصول یا بازار یا بخش های کسب وکار خود دارند به استراتژی گروه نیز نیاز دارند. بنابراین این کتاب برای هر مدیری است که مسئولیت بخش های مختلف کسب و کار را بر عهده دارد. این کتاب همچنین برای هر دانشجو، مشاور یا مدیر تازه کاری است که می خواهد با چالش هایی که مدیران گروه با آنها مواجه می شوند و نحوۀ تصمیم گیری های این مدیران در مواجهه با چنین چالش هایی آشنا شود.
این کتاب کمک می کند به دو سؤال مهمی که تنها در سطح گروه مطرح می شود پاسخ داد:
1. شرکت در چه کسب و کارها یا بازارهایی باید سرمایه گذاری کند؟ این پرسش شامل تصمیم هایی است مانند تنوع بخشی و ورود به فعالیت های نزدیک به فعالیت فعلی شرکت، فروش کسب وکارها، ورود به نقاط جغرافیایی یا بازارهای جدید، و مقدار پولی که به هر حوزه از کسب وکار تخصیص می یابد.
2. گروهی از کسب و کارها چگونه باید مدیریت شوند؟ این پرسش شامل چگونگی سازمان دهی این شرکت به صورت بخش ها یا واحدهای کسب وکار یا شرکت های تابعه، چگونگی هدایت هر بخش، چگونگی مدیریت ارتباط ها و هم افزایی های میان بخش هاست و اینکه چه فعالیت هایی را متمرکز و کدام را غیرمتمرکز کند و چگونه مدیران این بخش ها انتخاب و هدایت شوند.
اولین پرسش را تحت عنوان استراتژی «کسب وکار» یا «سبد» و دومین پرسش را با عنوان استراتژی «مدیریت» یا «سرپرستی» خواهیم شناخت. ترکیب این دو نوع استراتژی، استراتژی گروه را تشکیل می دهد.
اگر کسب وکاری در بازاری با رشد بالا قرار دارد و در حال کسب حاشیه سود بالایی است (منطق کسب وکار) احتمالا میخواهید در آن سرمایهگذاری کنید. مگر آنکه باور داشته باشید که مالک بدی برای این کسب و کارید (منطق ارزش افزایی) یا اینکه میتوانید آن را به قیمتی چشمگیرتر از آنچه برای شما میارزد بفروشید (منطق بازارهای سرمایه). اگر کسب و کاری وجود دارد که قادرید آن را به طرز چشمگیری بهبود دهید یا اینکه آن کسب و کار به کسب و کارهای کنونی شما ارزش خواهد افزود (منطق ارزش افزایی) آنگاه احتمالا میخواهید در آن سرمایهگذاری کنید یا آن را تملک کنید؛ حتی اگر قیمت فروش احتمالی آن بالاتر از ارزش گردش وجوه نقدی است که ایجاد میکند (منطق بازارهای سرمایه)، ممکن است همچنان بخواهید این کسب و کار را حفظ کنید.