هر انسانی در زندگی با سؤال من کیستم؟ رو به رو میشود و به دنبال این سؤال است که شناختی از خود به دست آورد. هر چقدر این شناخت از خود، عمیقتر و چند جانبه نگرتر باشد، میتواند اعتماد به نفس و عزت نفس او را بالا برده و به پیشرفت و خود شکوفایی بیانجامد. خودآگاهی به عنوان اولین مهارت از مجموعه مهارتهای زندگی رکن اساسی در آموزش را داشته و در داشتن عملکرد بهتر در سایر مهارتها و به طور کلی در زندگی از اهمیت بالایی برخوردار است. فعالیتهای این بخش شامل شناخت خود که شامل شناخت ویژگیهای فردی، توانمندیها و نیز شناخت احساسات که شامل واژه دادن به هر احساس، آگاه بودن به موقعیتهایی که احساسات و هیجانات منفی را برمی انگیزند و تحریک کننده هستند میباشند. همان طور که پیشتر نیز گفته شد، خودآگاهی نحوه تفکرات و احساسات فرد در مورد خود و در موقعیتهای مختلف است. (هاتون و همکاران، ۱۹۸۹)
به علاوه، در رویکرد شناختی رفتاری محور اصلی مثلث فکر، احساس و رفتار است. هر چقدر که فرد نسبت به افکار خود قضاوت منطقیتری داشته باشد، احساسی که تجربه میکند نیز مثبتتر بوده و در نتیجه نمود رفتاری این دو نیز به گونهای خواهد بود که در روند زندگی فرد اختلال ایجاد نخواهد کرد. بالعکس هر چقدر که فرد قضاوت منفیتری نسبت به خود داشته باشد، احساسات منفیتری را تجربه خواهد کرد و در نتیجه نمود رفتاری منفی نیز از خود به جا خواهد گذاشت. افزایش خودآگاهی باعث میشود که فرد قضاوت صحیحی از توانمندی ها، نقاط ضعف و قوت شخصیتی و احساسات خود داشته و از سلامت روان بیشتری برخوردار شود. (مورین، ۲۰۱۱)