امروزه حوزه رفتار مصرف کننده در علم بازاریابی، از افتراق مفهومی و کاربردی دو حوزه کاملاً جداگانه مشتری(Customer) و مصرف کننده (Consumer) نیز فراتر رفته است. امروزه حتی دانستن این که مثلاً شرکت کوکاکولا از مصرف سه قطعه یخ به همراه نوشابه توسط مصرف کنندگانش آگاه است، یا اینکه مردم کره خاکی به طور متوسط هر سال 69 مرتبه آگهی تبلیغاتی مربوط به کوکاکولا را شاهدند یا اینکه مثلاً سویسی ها بر اساس یک معیار سرانه در بین کشورهای اروپایی مصرف کننده بیشترین شکلات هستند، یونانی ها بیشترین پنیر را مصرف می کنند، ایرلندی ها چای بیشتری می نوشند و اتریشی ها سیگار بیشتری مصرف می کنند، چندان هیجان انگیز نیست، هر چند برای هر مدیر بازاریابی بسیار ارزشمند است. هدف بازاریابی تامین و برآورده ساختن نیازها و خواسته های مشتریان مورد نظر است. حوزه رفتار مصرف کننده به بررسی نحوه انتخاب، خرید، استفاده و مصرف کالاها، خدمات، ایده ها و تجربیات از سوی افراد، گروه ها و سازمان ها برای تامین نیازها و امیال آنان می پردازد. درک رفتار مصرف کننده و شناخت مشتریان کار چندان ساده نیست. مشتریان ممکن است نیازها و خواسته های خود را به گونه ای بیان نمایند، اما طور دیگری عمل کنند. آنها ممکن است از انگیزش های عمیق تر درونی خود خبر نداشته باشند یا نسبت به عوامل موثری که در آخرین لحظه عقیده شان را عوض می کند، عکس العمل نشان دهند. با این وجود، بازاریابان باید خواسته های مشتریان خود، دریافت های ذهنی آنها و خرید و رفتار خرید آنها را بررسی کنند. هر چند ماهیت موضوعی حوزه رفتار مصرف کننده، کمتر تردیدی باقی می گذارد که موضوع در حوزه میان رشته ای (Interdisciplinary) روان شناسی، جامعه شناسی، اقتصاد و بازاریابی است اما بررسی مثال هایی که به آنها اشاره شده است، همگی متکی به مجموعه ای از داده های کیفی و به صورت روند است که آشنایی مخاطبان و خوانندگان با مفاهیم اولیه روان شناسی و شناخت کلی در مورد اصول جامعه شناسی، اقتصاد و بازاریابی را ناگزیر، به صورت پیش نیاز درک بهتر موضوع کلیه کتاب های رفتار مصرف کننده ساخته است.