شادی، اندوه، خشم، ترس، تعجب و انزجار حالت های عاطفی هستند که همه ما در شرایط مختلف آن ها را تجربه می کنیم. این احساسات که بدون واسطه در درون ما بروز یافته و در رفتار یا حالات چهره ما جلوه گر می شوند، علاوه بر آنکه در زندگی و کارکرد ما نقش اساسی دارند، یکی از مؤلفه های اصلی ارتباط اجتماعی را تشکیل می دهند. هیجان ها به ارتباط بین فردی غنا بخشیده و درک متقابل را آسان تر می سازند. به طور کلی هیجانات یک پدیده اجتماعی است که در ارتباط با سایر مردم بروز پیدا می کند، حتی در مواردی که عامل مولد هیجان ما ناشی از رؤیاها باشد؛ زیرا این مورد نیز در ارتباط با سایرین و اثری است که احتمالا بر ما گذاشته اند. وقتی به طور مستقیم یا غیرمستقیم با افراد ارتباط برقرار می کنیم، سلسله ای از هیجان ها به طور مداوم در ما ظهور می یابد و تظاهرات هیجانی ما در برخورد با شخصی که با او در ارتباط هستیم، عامل تحریکی برای وی ایجاد می کند و طرف مقابل نیز به نوبه خود با واکنشی که نشان می دهد، محرکی برای ما به شمار می آید. اما برخی هیجان ها مثل ترس، اضطراب، عصبانیت، اندوه یا خجالت در عین حال که طبیعی و ضروری هستند، اگر به درستی با آن ها برخورد نشود، ممکن است منجر به شکل گیری رفتارهایی گردند که دردسرها و مشکلات متعدد و پیچیده تری را به همراه داشته باشند. آیا تا به حال برایتان پیش آمده که در موقعیتی کنترل هیجانی خود را از دست داده و کاری بکنید که بعدا از انجام آن پشیمان شوید؟ آیا شده که برخی موضوع های ناچیز شما را به شدت به هم بریزند؟ آیا در موقعیتی قرار گرفته اید که احساس کنید هیچ چیز در کنترل شما نیست و انگار فردی از درون تان رفتار شما را پیش می برد؟ بسیاری از مشکلات بین فردی مثل دلخوری ها، درگیری ها و حتی خودکشی و قتل در پی عدم کنترل هیجان های منفی رخ می دهند. هرچند ممکن است افراد پس از فرونشینی هیجان شان از رفتار خود پشیمان شوند؛ اما به قول معروف یک چینی بندزده هیچ گاه مثل اول نمی شود و آثار شکستگی بر آن باقی می ماند. از آنجایی که هیجان ها زیربنای اعمال ما را تشکیل می دهند و ما در روابط بین فردی مسئول اعمال خود هستیم، به مهارتی نیاز داریم که بتوانیم هیجان های ناخوشایند و منفی خود را کنترل و مدیریت کنیم تا دائما مجبور نباشیم که فعالیت های اصلی خود را کنار گذارده و به برطرف کردن عواقب رفتارهای قبلی خود بپردازیم.