گشتالت، واژهای آلمانی است که در زبان انگلیسی معادلی رسا ندارد. تقریبا معنایی در حول وحوش کل، شکل بندی، یکپارچگی و طرحبندی بیهمانند را افاده میکند.
کاربرد فنی این واژه در روانشناسی به سال ۱۸۹۰ و به مسئلهای مورد مجادله در باب ماهیت ادراک باز میگردد که نهایتا به انشعابی عمده در روانشناسی دانشگاهی انجامید. امروزه با همین واژه ترجمه ناشده یکی از نیرومندترین نظامهای روان درمانی موجود را باز میشناسند.
هیچ کس نمیتواند بدون آشنایی با گشتالت درمانی و آثار فریتز پرز، دعوی تسلط بر دانش روان درمانی کند. نفوذ گشتالت درمانی تا بدان پایه بر بالیده است که در کتابچه راهنمای فرهنگستان روان درمانگران امریکا، این مکتب به لحاظ رواج، ششمین نظام روان درمانی است. گذشته از این گشتالت درمانی، درمانگران بیشماری را تحت تأثیر قرار داده است که این نحله گرایش اصلی آنها نیست اما از فلسفه و فنون گشتالت در کار خود سود میبرند. پرز در مسیر رشد گشتالت درمانی از نحلههای گوناگونی بهره گرفت و از هر کدام آن عناصری را برگزید که خود در زندگی، اعتبار آنها را آزموده بود. برای فهم موقعیت امروز گشتالت درمانی و مسیری که میپیماید، بررسی دقیق گذشته آن و جریانهای متعددی که در شخص پرز متلاقی شدند ضروری است. نبوغ پرز در گزینش عناصر چندین مکتب و برآوردن آمیزهای بیمانند نیست، بلکه در آفرینش نظامی نو است که جوهرۀ آن از عناصر تشکیل دهنده فراتر میرود.