جین لوییز فینچ 26 ساله که در اوج کشمکش هاى نژادى در جنوب ایالات متحده بزرگ شده، در چنین محیطى نسبت به دیدگاه هاى تبعیض آمیز نژادى، به اصطلاح کوررنگ است و چند سالى مى شود که در شهر نیویورک زندگى مى کند. براى گذراندن پنجمین تعطیلات سالانه، مشتاقانه به زادگاهش بر مى گردد تا دو هفته نزد پدرش اتیکس فینچ بماند. همچنین مشتاق دیدار با هنرى هنک کلینتون، خواستگار دیرین و دستیار پدرش در دفتر حقوقى اوست. پیش خود گمان مى کند شاید آمادگى لازم براى ازدواج و آوردن نوه هایى براى پدرش را پیدا کرده باشد اما آنچه مى بیند و مى شنود، به شدت بر تصمیم نهایى اش اثر مى گذارد...
هارپر لى این داستان را پیش از داستان مشهورش "کشتن مرغ مینا" نوشته که برنده ى جایزه ى ادبى پولیتزر شد و شهرت بسیارى یافت. در واقع وقایع "کتاب برو دیدبانى بگمار" بیست سال پس از ماجراهاى "کشتن مرغ مینا" روى مى دهد و مربوط به همان شخصیت هاى محبوب است.