از زمانی که گیلفورد به موضوع خلاقیت درحوزه روانشناسی توجه کرد بیش از نیم قرن می گذرد. این توجه باعث شد تا خلاقیت نه تنها به عنوان یک مفهوم بنیادی در دانش روانشناسی که در سایر رشته ها نیز اهمیت پیدا کند. هم اکنون اعتقاد بر این است که خلاقیت مبنایی مهم برای تمامی تغییرات درونی و بیرونی است که آدمی آرزویش را دارد. این نگاه درحوزه خلاقیت فرآیندی تحولی را طی کرده است. رشد دانش شخصیت شناسی در روانشناسی و مطالعات گسترده درباره افراد خلاق و کمتر خلاق باعث گردید تا ویژگی های شخصیتی خلاقیت به تدریج شناسایی و معلوم شود. مطالعات و پژوهش ها نشان دادند که افراد خلاق از ویژگی های متمایز و بی همتایی برخوردارند که در نوع خود، آنان را از سایر افراد در معنای عام جدا می سازد. یادگیرنده بودن و باز بودن نسبت به تجربیات باعث شده تا آنان برای یادگیری های جدید و کسب نکات تازه برای تغییرات مثبت آماده باشند. الگوی خلاقیت درمانی بر پایه فرآیندهای بیان شده شکل گرفت. این الگو تلاش می کند تا دورنمای نوین تری را درحرکت آدمی به سوی شناخت خود و توانایی های مرتبط با سلامت خود نشان دهد. مولف واقف است که اثر پیش رو خالی از اشکال نیست و راه طولانی در پیش است تا بتوان آن را به الگویی گسترده تبدیل ساخت. اما باور دارد که علاقمندان به این حوزه کم نخواهند بود و آنان به تکمیل و بسط آن همت خواهند گماشت. اثر پیش رو به معرفی اصول و مبانی الگوی خلاقیت درمانی درقالب چهار فصل پرداخته است. از آنجا که این اثر نخستین جلد الگوی خلاقیت درمانی بوده ضرورت داشت تا مبانی دانشی و پژوهشی آن به صورت مبسوط ارائه می گردید. مولف تلاش خواهد کرد تا درمجلدات بعدی به معرفی فنون کاربردی این الگو بپردازد.