نظریه های شخصیت پایه و اساس جامعی در مورد ماهیت نظریه شخصیت و همچنین کمک های آن به علم فراهم می کند. پوشش هر نظریه شامل طرحی بیوگرافی از هر نظریه پرداز، تحقیقات مرتبط، و کاربردهایی در زندگی واقعی است. این برنامه که توسط دو استاد برجسته روانشناسی، گرگوری جی فیست و تومی-آن رابرتز نوشته شده است، مقدمه ای جذاب و دانشجوپسند برای روانشناسی شخصیت است.
نظریههای شخصیت یکی از درسهای جالب و اساسی در رشته روان شناسی، مشاوره، روان پزشکی و چند رشتۀ دیگر است. آگاهی از نظریههای شخصیت برای درسهایی چون آسیبشناسی روانی، نظریههای روان درمانی، تفاوتهای فردی، انگیزش و هیجان، تشخیص و درمان و دروس دیگر اهمیت زیادی دارد. نظر به اینکه در ایران از این کتاب استقبال خوبی شده است، به ترجمه ویراست دهم آن اقدام کردم. برای اینکه دانشجویان از کاربرد نظریههای شخصیت در زندگی روزمره آگاه شوند، کتابی با عنوان کتاب تمرین نظریههای شخصیت نوشته دونا اشکرافت را نیز ترجمه کردهام که برای هر نظریۀ شخصیت دو مورد مطرح شده و بعد سؤالهایی مرتبط با هر مورد و سؤالهایی برای مقایسۀ هر نظریه با نظریه دیگر ارائه شده است. دانشجویان با خواندن این موارد و پاسخ به سؤالات مرتبط، میتوانند مفاهیم نظریههای شخصیت را به مشکلات روزمره ربط دهند. دانشجویان میپرسند از بین سه کتاب نظریههای شخصیت شولتز و همکاران، فیست و همکاران و هرگنهان و همکاران کدام یک جامعتر و بهتر است برای مطالعه انتخاب شود. پاسخ به این سؤال واقعا دشوار است، زیرا هر کتاب نظریههای شخصیت حال و هوای خودش و سبک نگارش مخصوص به خودش را دارد. علت وجود منابع متعدد در این زمینه هم همین است. بنابراین نظر به اهمیت زیاد این درس برای تمام شاخههای روان شناسی، توصیه میکنم اگر فرصت کافی دارید هر سه را مطالعه کنید.
گرچه نظریه، مفهومی محدودتر از فلسفه است، اما از فرضیه گستردهتر است. نظریۀ خوب میتواند چندین فرضیه تولید کند. فرضیه، حدس یا پیش بینی فرهیختهای است که اعتبار آن را میتوان از طریق به کارگیری روش علمی آزمایش کرد. نظریه به قدری کلی است که نمیتوان آن را به طور مستقیم اثبات کرد، اما یک نظریه جامع میتواند هزاران فرضیه تولید کند. بنابراین، فرضیهها از نظریههایی که آنها را تولید کردهاند اختصاصیتر هستند. با این حال، بچه را نباید با والد اشتباه گرفت.
البته بین نظریه و فرضیه رابطه نزدیکی وجود دارد. پژوهشگر علمی با استفاده از استدلال قیاسی یا استنتاجی (از کل به جزء رفتن)، میتواند از یک نظریه مفید فرضیههای آزمونپذیر بسازد و بعد آنها را آزمایش کند. نتایج این آزمایشها - خواه فرضیهها را تأیید یا رد کنند - به نظریه پس خورانده میشوند. بعدا پژوهشگر با استفاده از استدلال استقرایی (از جزء رفتن) نظریه را تغییر میدهد تا این نتایج را منعکس کند. وقتی نظریه رشد و تغییر میکند، فرضیههای دیگر را میتوان از آن به دست آورد و وقتی آزمایش شدند، به نوبه خود شکل تازهای به نظریه میدهند.