داستان در مورد مشروطه طلبان است و تلاش روس های تزاری و زیردستان آن ها، برای خاموش کردن قیام. ماجرا در تبریز اتفاق میافتد، زمانی که ستارخان، گویا از بین رفته، و شایع شده که عمویش امام قلی می خواهد به شهر قشون کشی کند، و روس ها در به در به دنبال او می گردند. امام قلی در حقیقت وجود خارجی ندارد، و سردمداران نهضت، برای حفظ روحیه ی مردمان این شایعه را راه انداخته اند. همزمان با همین سخن ها، غریبه ای به نام حیدر وارد شهر شده، و همه گمان می برند که او امامقلی است و ساعدی در اواسط دهه ی 30، دهه ی شکست، با نام مستعار گوهرمراد ظهور کرد. ابتدا داستان ها و نمایش نامه هایش در مجلاتی نظیر سخن و صدف، و از ابتدای دهه ی چهل، مجموعه های داستان و نمایش نامه هایش منتشر شدند، و روی صحنه آمدند. در اواسط دهه ی چهل، به عنوان یکی از دو سه تن نمایش نامه نویس برتر ما شناخته شده بود. داستان های گاو و دایره مینا، ساخته ی داریوش مهرجویی، و آرامش در حضور دیگران ساخته ی ناصر تقوایی فیلم نامه هایی هستند برگرفته از آثار ساعدی، که اغلب خود در بازنوشتنشان همکاری داشته است.