چگونه می توان یک مترسک را توصیف کرد؟ مثل این است که بخواهی فقط با چند کلمه همه جهان را یکجا بیان کنی. کسانی هستند که از موش می ترسند. بعضی ها هم از دزدها و بعضی هم از اشباح وحشت دارند. خیلی ها هم هستند که می ترسند و خودشان هم نمی دانند که از چه چیزی می ترسند. ولی من شخصاً دیگر از چیزی واهمه ندارم. گرچه در این خانه روستایی در میان مزرعه تنها هستم و بیرون هم سرما بیداد می کند. معمولاً صدای خروش دریا را با وجودی که از ما دور است می شنویم ولی امشب صدای باد و دریا به هم آمیخته و خروش آنها یکصدا شده است. مترسک آرام بود. با لحنی رسمی صحبت می کرد. پدرم نگاهش را روی من چرخاند و گفت: من اصلا خوشم نمی آید که ولگردها پا به این جا بگذارند. او را از کجا آورده ای؟
بهمن فرزانه مترجم نام آشنای کتاب ماندگار صد سال تنهایی اثر جاویدان گابریل گارسیا مارکز نویسنده کلمبیایی این بار به سراغ مترسکی گمنام و عاشق رفته است. فرزانه در انتخاب کتاب برای ترجمه دقت زیادی دارد چرا که ذائقه خواننده ایرانی را به خوبی می شناسد. او مترجم آثار نویسندگان بزرگی چون گراتزیا دلددا، آلبا دسس پدس، لوئیجی کاپوآنا و . . . است.