کتاب شب های روشن: یک داستان عاشقانه از خاطرات یک رویاپرداز

ناشر: ماهی
تاریخ نشر: خرداد 1403
تعداد صفحه: 112
شابک: 978-964-209-083-9
قطع کتاب: جیبی
نوع جلد: شومیز
وزن: 88 گرم
موجودی:
در حال حاضر این کتاب در سایت عرضه نشده است.
خریداران به همراه این کتاب، موارد زیر را نیز سفارش داده اند
مرور کتاب
در بخشی از کتاب شب های روشن: یک داستان عاشقانه از خاطرات یک رویاپرداز می خوانیم
از صفحه 17 و 18

...
وبا این حال شبم بهتر از روزم بود و اما علت آن ....
بسیار دیر به شهر برگشتم و چون به نزدیکی خانه ام رسیدم صدای ساعت ده بلند شد. راهم از کنار آبراه می گذشت و در این ساعت آن جا پرنده پر نمی زد. آخر خانه ی من بسیار پرت افتاده است. می رفتم و آواز می خواندم، زیرا وقتی دلم خوش است حتما زیر لب ترانه ای زمزمه می کنم، مثل همه ی خوشحالانی که دوست یا آشنای مهربانی ندارند و وقتی شادند نمی توانند او را در شادی خود سهیم کنند. آن وقت بود که ماجرای بسیار عجیبی برایم پیش آمد. زنی کنار راهم ایستاده، به جان پناه آبراه تکیه داده بود. بر طارمی جان پناه آرنج نهاده بود و پیدا بود که به آب تیره خیره شده است. کلاه زرد رنگ بسیار قشنگی بر سر داشت با روسری توری سیاه دلفریبی روی آن. در دلم گفتم باید دوشیزه جوان و سیاه چشمی باشد. پیدا بود که صدای پای مرا نشنیده بود و حتی وقتی نفس حبس کرده با دلی به شدت تپان از کنارش گذشتم ازجا نجنبید. فکر کردم «خیلی عجیب است! حتما غرق فکر و خیال است!» و ناگهان انگاری در جا میخکوب شدم. صدای گریه ی خفه ای به گوشم رسید. بله اشتباه نکرده بودم. دختر جوان گریه می کرد و ظرف چند دقیقه چند بار صدای هق هقش را شنیدم. وای خدایا! هاج و واج ماندم. ولی این جور چیزها کم اتفاق می افتاد...
برگشتم و چند قدمی به طرف او برداشتم و می خواستم به او بگویم : «خانم محترم!» ولی یادم آمد که این دو کلمه به قدری در داستان های روسی که همه می خوانند تکرار شده که دیگر مبتذل شده است. و همین زبانم را بست. اما ضمن این که دنبال کلمه ای می گشتم دختر به خود آمد و نگاهی به جانب من انداخت. خود را جمع و جور کرد و سر به زیر انداخت و با قدم های نرمی از کنار من گذشت و در کنار آبراه دور شد...

از طرف ناشر کتاب شب های روشن: یک داستان عاشقانه از خاطرات یک رویاپرداز

در میان آثار جوانی داستایفسکی، صورت جوان رؤیاپرداز از صورت های مهم است و در حقیقت صورت خود اوست. وجه مشترک او با جوان های رؤیاپرداز داستان هایش شکایت از بخت ناهمراه است. در شب های روشن هم شرح اشتیاق جوانی رؤیاپرداز را می خوانیم که زندگی را درتنهایی به سر می کند و به دنبال گمشده ای که با او همزبانی کند، هر سو می پوید. تا عاقبت در کنار آبراه با دوشیزه ای گریان، که او نیز عاشقی شیدا و تنهاست، آشنا می شود و خیال می کند که ایام تنهایی اش به سر آمده. در گفته های جوان، که شرح رؤیاهای شبانه ی اوست، صدای خود نویسنده محسوس است. از این روست که داستان به زبان اول شخص نوشته شده و رنگ حدیث نفس دارد.

 

کتابهایی با موضوعات مشابه
از پدیدآورندگان این کتاب
مشاهده موارد مشابه بر اساس دسته بندی