تاریخ فلسفه ی سیاسی، علاوه بر اینکه به ما کمک می کند اصل و ریشه ی خودمان را فهم کنیم، بصیرتی اساسی برای فهم دلایل این که چرا دیدگاه های فعلی مان را داریم به ما می دهد. با مقایسه ی اندیشه های خودمان با اندیشه های گذشتگان، می توانیم مفروضات حیاتی درباره ی سؤالات فلسفی گسترده تر درباره ی ماهیت واقعیت، هستی، احتمال دست یافتن به نوعی از شناخت، شناخت پذیری حقیقت اخلاقی، طبیعت انسان، و احتمال بهبود و کمال بخشیدن به انسان را دریابیم. فلسفه ی سیاسی یک رشته ی اشتقاقی است. اندیشه های سیاسی هر متفکری سخت تحت تأثیر پاسخ هایی است که به این سؤالات غائی می دهد. بنابراین، اگر متفکری دیدگاه خاصی درباره ی طبیعت انسان یا حقیقت اخلاقی دارد، این دیدگاه، عمیقا بر آن صورت سازمان سیاسی که مرجح می دارد تأثیر می گذارد. با وارسی طیفی از فلسفه های سیاسی که دیدگاه های مختلفی را درباره ی جهان سیاسی عرضه می کنند و در ضمن پاسخ های مختلفی که به این سؤال های غائی می دهند، به فهم ارتباط های میان اجزاء یک فلسفه ی سیاسی معین نائل می شویم و می فهمیم چگونه میان این اجزاء کنش و واکنش وجود دارد و چه کارکردی پیدا می کنند. اندیشه های سیاسی ما تصادفی نیستند. این اندیشه ها از عناصر بنیادین جهان بینی کل ی ما نشئت می گیرند. رسیدن به بصیرتی ژرف تر درباره ی این که چرا ما چنین فکر می کنیم به ما کمک می کند که در مفاهیم سیاسی مان دقیق شویم و احتمالا در آن ها تجدیدنظری بکنیم.