کتاب آسایش، کتابی است جذاب و دلنشین، پر از داستان های کوتاه و بلند از زندگی انسان هایی تأثیر گذار، کسانی که مدتی گم شده و بعد خود را پیدا کرده اند، کسانی که با آگاهی و خودشناسی اجازه ندادند در شلوغی روزگار و در انبوه مشکلات و سختی ها راه خود را گم کرده و ناامید شوند. این کتاب از تو می خواهد نقاب هایت را دور بیندازی و خودت باشی، خود واقعی ات. نور امید را در دلت زنده می کند و مسیرهایی برای دستیابی به زندگی پرمعناتر سر راهت قرار می دهد وقتی آشفته و درمانده هستی، راه پرپیچ و خم رسیدن به آسایش را برایت هموار می کند. کتابی که مطمئنا بارها و بارها به آن رجوع خواهی کرد.
«هر وقت به حمایت و تقویت روحی، آرامش و همان طور که از عنوان این کتاب پیداست - آسایش - نیاز داشتید، سراغش بیایید.»
«مت هیگ با همه شرایط زندگی بشر همدردی می کند؛ از سیاه گرفته تا سفیدش؛ و برای به تصویر کشیدن داستان های خود از همه رنگ های پالت زندگی استفاده می کند.»
«کتاب آسایش مجموعه ای است از گزین گویه ها و داستان های الهام بخش درباره دوام آوردن در برابر ناملایمات؛ راهنمایی برای زیستن و یافتن امید در روزگاری که همه چیز از هم گسیخته است.»
این کتاب مثل زندگی بی نظم و به هم ریخته است. چندین فصل کوتاه و تعدادی فصل بلند دارد و شامل فهرست ها، استعاره ها، نقل قول ها، مطالعات موردی و باز هم فهرست و حتی دستورالعمل های گاه به گاه است. این کتاب متأثر از تجربیات است، اما از هر چیزی از فیزیک کوانتوم گرفته تا فلسفه، از فیلم هایی که دوست دارم گرفته تا ادیان باستانی و از اینستاگرام الهام گرفته است.
می توانی هر طور که بخواهی آن را بخوانی. می توانی از اول شروع کنی و تا آخر پیش بروی یا می توانی از آخر شروع کنی و به اول برسی یا می توانی آن را جسته و گریخته مطالعه کنی. می توانی صفحه ها را تا بزنی، می توانی صفحه ها را پاره کنی، می توانی آن را به دوستی قرض بدهی (البته اگر صفحه ها را پاره کرده ای بهتر است این کار را نکنی) می توانی آن را کنار تخت یا در دستشویی بگذاری. می توانی آن را از پنجره بیرون بیندازی، هیچ قاعده و قانونی در کار نیست. البته نوعى مضمون ضمنی دارد. مضمون آن ارتباط است. ما همه چیز هستیم و به همه چیز متصل می شویم؛ انسان به انسان، لحظه به لحظه، درد به لذت، یاس به امید.
وقتی دوران سختی را می گذرانیم، به نوعی آرامش و آسایش عمیق نیاز داریم؛ چیزی خالص و بنیادین، پشتوانه ای محکم، تخته سنگی که به آن چنگ بزنیم. چیزی که از قبل در درون خود داریم، اما گاهی برای دیدن آن به اندکی کمک نیاز داریم.