سبد خرید شما خالی است.
آرو شا دختری هندی است و با مادر باستان شناسش در موزه ی هنر باستان زندگی می کند. او برای این که پیش دوستانش کم نیاورد، گاهی دروغ می گوید و داستان سر هم می کند. یک روز دوستانش به موزه می آیند تا ته و توی ماجرای چراغ نفرین شده را که از آرو شا شنیده اند، درآورند...
آیا سرانجام داستان های آرو شا واقعیت پیدا می کند؟ آیا وقتی که او به چراغ نفرین شده دست می زند و جهان از حرکت می ایستد، باز هم نباید حرف های او را باور کرد؟