چرا به ما قبولانده اند که سال های تحصیل، بهترین سال های زندگی ماست؟
چرا باید هرکس در هر رشته ای که درس خوانده کار کند؟
اصلا فرض کنیم همسو بودن مسیر شغلی و رشته تحصیلی خوب است. آیا این چیزی است که واقعا باید منتظرش باشیم؟
ضمنا آیا اصرار بر این دیدگاه اثبات ناپذیر که سال های تحصیل بهترین سال های زندگی است، جز به این معناست که پس از خروج از دانشگاه باید مسیری نامطلوب و نزولی را تا آخرین لحظه ی زندگی تجربه کنیم؟
این ها سوال هایی هستند که در نخستین صفحات کتاب زندگی خود را طراحی کنید با آن ها روبرو می شوید.
بیل بورنت (Bill Burnett) و دیوید ایوانس (David Evans) نویسندگان کتاب، توضیح می دهند که وقتی در آمریکا سه چهارم کسانی که کار می کنند، شغل شان به رشته تحصیلی شان مربوط نیست، آیا ایجاد این انتظار در جوانان که باید شغلی متناسب با رشته تحصیلی ات داشته باشی، از همان ابتدا تضمینی برای ایجاد نارضایتی و دور شدن از شادمانی در باقیمانده ی زندگی نیست؟
نویسندگان، کتاب چگونه زندگی خود را طراحی کنیم را به زبان بسیار ساده نوشته اند. اما ساده بودن در این جا به معنای سطحی بودن نیست. بلکه اتفاقا مشخص است کوشیده اند مفاهیم عمیق و مهم را به زبانی بسیار ساده در اختیار مخاطب قرار دهند.
اگر بخواهیم خلاصه کتاب چگونه زندگی خود را طراحی کنیم را در چند جمله بیان کنیم، باید چنین بگوییم:
- زندگی ایده آل شما وجود ندارد و در هیچ جا منتظرتان نیست.
- هیچ کس هم نمی داند آن زندگی ایده آل چیست و چگونه باید باشد.
- درست همان طور که هیچ کسب و کاری نمی داند، محصول ایده آل چیست و دقیقا چه ویژگی هایی دارد.
- کسب و کارها در مسیر طراحی محصول بهتر حرکت می کنند و شما نیز باید در مسیر طراحی زندگی بهتر حرکت کنید.
- معیارها و نشانه های بسیاری وجود دارد که بدانید در این مسیر هستید؛ اما این که منتظر باشید در مسیر زندگی به نقطه ای برسید و بگویید این همان مقصدی بود که در انتظارش بودم یک اشتباه بزرگ است.
اشتباه نیست اگر بگوییم تمام کتاب، درباره ی هنر حل مسئله است و می کوشد مهارت حل مسئله ما را افزایش دهد. اما نه مسئله های تولید و تجارت و کسب و کار؛ بلکه مسئله های زندگی.
نویسندگان کتاب بارها تأکید می کنند که برای حل بسیاری از مسئله ها، باید عادت کنیم آن ها را در چارچوب متفاوتی ببینیم و اتفاقا خودشان هم همین ابزار را به شیوه های مختلف در کتاب شان به کار گرفته اند.
آن ها برخی از مطالب و نکته هایی را که همه ی ما کمابیش می شناسیم و می دانیم، در ظرف تازه ای ریخته اند و با نامی تازه روبرویمان قرار داده اند، تا بتوانیم دوباره، بهتر و دقیق تر، به آن ها نگاه کنیم.
به عنوان یک مثال، می توانیم به Gravity Problems یا مسئله هایی از جنس گرانش اشاره کنیم.
ما مدام نمونه های بسیاری از این نوع مشکلات گرانشی را می شنویم. مشکلاتی که واقعی نیستند.
چرا واقعی نیستند؟ چون وقتی از طراحی زندگی حرف می زنیم، مانند یک طراح به همه ی کارها، فعالیت ها و مسئله هایی که می توانند به اقدام منتهی شوند، توجه می کنیم. بعضی چیزها را بهتر است به عنوان شرایط مسئله بپذیریم. زندگی فکت ها و واقعیت هایی هم دارد که بهتر است به جای انکار آن ها یا تلاش برای تغییر دادن آن ها و فرسوده شدن، سعی کنیم با هنر حل مسئله از کنارشان عبور کنیم.
به نقل از فراگفت
در برنامه طراحی دانشگاه استانفورد، به بیش از هزار دانشجو تفکر طراحی و این مسأله را آموزش داده ایم که چطور می توانند زندگی هایشان را طراحی کنند؛ و در اینجا این راز را هم با شما در میان می گذاریم که هیچ کس در کلاس های ما مردود نشده است. درحقیقت شکست خوردن غیر ممکن است. ما این رویکرد را با بیش از شصت سال تجربه ی آموزش ترکیبی به دانش آموزن دبیرستانی، دانشجویان کالج ها، دانشجویان مقطع فوق لیسانس، دانشجویان دکترا، افراد در سنین بیست تا سی سال و مدیران در مراحل میانی آموخته ایم.
- چطور می توانم شغلی را که دوست دارم و ممکن است حتی عاشقش شوم را پیدا کنم؟
- چطور می توانم شغلی بسازم که برایم زندگی خوبی را رقم می زند؟
- چطور می توانم میان شغل و خانواده ام توازن برقرار سازم؟
-چطور می توانم در جهان فرقی خاص ایجاد کنم؟
- چطور می توانم لاغر، جذاب و ثروتمند باشم؟
در پاسخ به تمام این پرسش ها به جز مورد آخر می توانیم به شما کمک کنیم.
زندگی با طراحی خوب و متوازن چگونه است؟ روزی را تصور کنید که مثل قطعات کیک آن را به بخش های مساوی تقسیم می کنید – یک تکه برای شغل، یک تکه برای بازی و سرگرمی و یک تکه برای خانواده و دوستان، یک تکه هم برای سلامتی. بهترین تکه تان کدام است؟ همه می دانیم که کدام بخش های زندگی مان به زمان و تلاش بیشتر نیاز دارند و کمی بیشتر تفکر طراحی داشتن، کمتر بودن نگرانی و اندیشه وسواسی، و فکر کردن کمتر به بایدها و نبایدها / توانستن ها و نتوانستن ها می تواند بیشتر کمک مان کند.
چقدر از امروزتان را واقعا به داشتن سرگرمی و تفریح اختصاص دادید؟ به پیشرفت شغلی تان؟ پرورش روابط خود با دیگران؟ توجه به سلامتی؟ پیش الگوسازی از آن چه که در آینده رخ می دهد؟ واقعا قطعات کیک زندگی تان چگونه است؟
خوبی کتاب طراحی زندگی در این است که لحن آن به هیچ وجه خشک و رسمی نیست، زیرا نویسندگان سعی کرده اند نکات لازم را از طریق داستان های جذابی که درمورد زندگی افراد مختلف نقل می کنند، به ما آموزش دهند و با استفاده از تفکر طراحانه و برخورد واقع گرایانه با مسائل، به ما کمک کنند که «زندگی دلخواه خود را طراحی کنیم!»
زندگی با طراحی خوب، زندگی است که معنا دارد. زندگی است که در آن می بینید چه کسی هستید، به چه چیزی اعتقاد دارید و آنچه که انجام می دهید همگی در یک خط قرار دارند. وقتی یک زندگی با طراحی خوب دارید و فردی از شما می پرسد «اوضاع چه طور است؟» پاسخی برایش خواهید داشت. می توانید بگویید که زندگی تان خوب پیش می رود و می توانید بگویید که چه طور و چرا. زندگی با طراحی خوب سبدی از تجارب، ماجراجویی ها، شکست هایی که فکر می کنید درس هایی مهم هستند، سختی هایی که شما را قوی تر می کنند و به شما کمک می کنند خودتان را بهتر بشناسید و دستاوردها و رضایت مندی ها هستند. لازم به تأکید است که شکست ها و سختی ها بخشی از هر زندگی هستند حتی زندگی هایی که خوب طراحی شده اند.
تفکر طراحی به شما کمک می کند صرف نظر از مشکلی که در زمینه طراحی زندگی تان با آن مواجه هستید، از هر نقطه ای که در آن قرار دارید بیش تر پیش بروید. اما پیش از آن که متوجه شوید چه مسیری پیش رو دارید، باید بدانید کجا هستید و می خواهید چه مشکلات طراحی را از پیش بردارید.
با جستجوی نام Bill Burnett و David Evans در اینترنت، می بینید که این دو نفر یکی از دوره های پرمخاطب دانشگاه استنفورد را تحت عنوان طراحی زندگی اجرا می کنند و مرکزی تحت عنوان لابراتوار طراحی زندگی یا Life Design Lab نیز در استنفورد تأسیس کرده اند.
هر دو نفر تجربه های متنوعی در زمینه طراحی داشته اند و مثال ها و خاطرات متنوعی از تجربه طراحی در شرکت های اپل (Apple) و الکترونیکس آرتس (EA) را توشه راه خود کرده اند.
مقدمه: زندگی بر مبنای طراحی
1.شروع از همان نقطه ای که هستید
2.ساخت قطب نما
3.راه یابی
4.رهایی یافتن
5.طراحی زندگی
6.کلیشه سازی
7.چه طور نمی توان شغلی پیدا کرد
8.طراحی شغل رویایی تان
9.انتخاب خوشحالی
10.مصونیت در برابر شکست
11.رسیدن به نتیجه گیری تیمی: زندگی خوب طراحی شده
برخی ممکن است کتاب طراحی زندگی را با هدف ارتقای سطح یک زندگی خوب مطالعه کنند؛ برخی دیگر این کتاب را در قالب بخشی از یک تحول معنادار مطالعه می نمایند؛ برنامه های مهمی برای اجرا دارند، تصمیماتی باید بگیرند و زمانی که این کار را انجام می دهند، زندگی شان کاملا متفاوت از آن چیزی می شود که سابق بر این بود. در این شرایط، طرح جدیدشان در جای خود قرار خواهد گرفت و طرح قدیم شان پشت سرشان – و این تغییر مسأله ای بزرگ است. می توانند واقعا آن را احساس کنند.