استراتژی بازاریابی جالب است چون ذاتاً مردم محور است و هرگز ایستا نیست. آمیخته ای متمایز از هنر و علم، استراتژی بازاریابی در مورد افرادی است (درون یک سازمان) که در پی یافتن راه هایی برای ایجاد ارزش استثنایی از طریق برآورده ساختن نیازها و خواسته های دیگر افراد (مشتریان، سهام داران، شرکای کسب وکار، و جامعه در کل)، و همچنین نیازهای خود سازمان هستند. استراتژی بازاریابی از روانشناسی، جامعه شناسی، و اقتصاد برای شناخت بهتر نیازها و انگیزه های اصلی این افراد چه مشتریان سازمان باشند (که معمولاً حیاتی ترین آن ها تلقی می شوند)، کارکنان آن، یا ذینفعان آن بهره می گیرد. به طور خلاصه، استراتژی بازاریابی در مورد افرادی است مولفان کتاب استراتژی بازاریابی معتقدند: در سرتاسر کتاب، چارچوب برنامه ریزی جامعی را بر اساس انجام تحقیق زمینه یابی متقن، توسعه قابلیت های بازاریابی و مزیت رقابتی، طراحی برنامه های بازاریابی یکپارچه، و مدیریت روابط بلندمدت با مشتریان فراهم می سازیم. همچنین بر نیاز به یکپارچگی در فرایند برنامه ریزی استراتژیک، و نیز طراحی برنامه های بازاریابی که مبتنی بر اخلاق و مسئول از جنبه اجتماعی باشند، تاکید می کنیم. همچنین بر یکپارچه سازی و هماهنگی تصمیمات بازاریابی با دیگر تصمیمات وظایف گوناگون کسب و کار به عنوان کلید دستیابی به مأموریت کلان و چشم انداز یک سازمان تاکید می کنیم. در سرتاسر کتاب، مثال هایی از برنامه ریزی و پیاده سازی موفق را ارائه می کنیم تا نشان دهیم چگونه شرکت ها با چالش های استراتژی بازاریابی در اقتصاد امروز رو در رو می شوند.
مولفان در مقدمه کتاب استراتژی بازاریابی، هدف از نگارش کتاب را این گونه بیان می کنند: ما برنامه ریزی بازاریابی استراتژیک را نه تنها به عنوان فرایندی برای دستیابی به اهداف کلان سازمان بلکه همچنین به عنوان وسیله ای برای ساختن روابط بلندمدت با مشتریان تلقی می کنیم. ایجاد گرایش و جهت گیری به سوی مشتری نیازمند تخیل، چشم انداز، و جرئت است، به ویژه در محیط های اقتصادی و فناورانه به سرعت در حال تغییر امروز. برای کمک به مواجهه با این چالش ها، این کتاب با هر دو شیوه سنتی و پیشرفته به استراتژی بازاریابی روی آورده است. ما عناوینی مانند بخشبندی، ایجاد مزیت رقابتی، تدوین برنامه بازاریابی، و فرایند پیاده سازی را، با مبانی مستحکمی در بازاریابی سنتی، اما همچنین با چشمی به شیوه های نوظهور، تحت پوشش قرار داده ایم. درس های آموخته شده از اوجگیری، سقوط، و ظهور دوباره بخش داتکام [شرکت های اینترنتی]، رسوایی های اخیر شرکت های بزرگ، و رکود اقتصادی اخیر 2010-2008 اهمیت ایجاد توازن بین شیوه های عمل سنتی و نوظهور استراتژی بازاریابی را به تصویر می کشند. این کتاب هرگز چشم از این توازن بر نمی دارد.
فرل و هارتلاین در مورد کتابشان می گویند: گرچه رویکرد ما اجازه استفاده از فرایندهای به دقت طراحی شده و ظریف پژوهش و تصمیم گیری را می دهند، با این همه دیدگاهی عملی را بکار گرفته ایم که به مدیران بازاریابی در هر سازمانی با هر اندازهای اجازه می دهد تا یک برنامه بازاریابی را تدوین و پیاده سازی کنند. از مواد رمزآلود، انتزاعی، و به شدت آکادمیک که ارتباطی با تصمیمات متعارف استراتژی بازاریابی در بیشتر سازمان ها ندارند، پرهیز کرده ایم. چارچوب برنامه بازاریابی که در سرتاسر کتاب استفاده می کنیم توسط شماری از سازمان ها برای برنامه ریزی موفق استراتژی بازاریابی استفاده شده است. شرکت های فراوانی از موفقیت در کاربرد رویکرد ما گزارش کرده اند، بخشی به دلیل سادگی اطلاع رسانی برنامه به همه حوزه های وظیفه ای کسب و کار.که به دیگر افراد خدمت می کنند.