چندین عامل برای ترجمه ی یک کار وجود دارد، عواملی که از آنها به عنوان انگیزه یاد می شود. درباره ی نوشتنِ داستان کوتاه و تئوری های ادبی نوشته اند و خواهند نوشت. نوشتنِ داستان کوتاه عناصر مشخصی دارد که در همه جا یکسان است؛ پس در نگاه اول، ترجمه ی این دست از کتاب ها تکرار مکررات به نظر می رسد. اما تنها خواندن مقدمه ی دیمن نایت کافی است که حس کنیم سعی شده برخوردی متفاوت با ما شود. بله، این کتاب درباره ی داستان نویسی است. اما دم خور شدن با نویسنده ای که آگاهی فراوانی نسبت به ادبیات دارد، اتفاق نادری است. شانس کمی است کتابی آن قدر خوب به شما آموزش دهد که اصلا متوجه نشوید دارید آموزش می بینید. بلکه وقتی به خودتان می آیید ببینید درکنار لذت فراوان خواندن، بر دانشتان هم افزوده شده و حالا خیلی راحت تر از قبل توان نوشتن را در خودتان می یابید. می دانم نمی شود جلوی دسته بندی را گرفت. هر کتابی متعلق به دسته ی خاصی است و کتاب خلق داستان کوتاه متعلق به دسته ی آموزش ادبی؛ اما یک روند ــ یک حس زیرپوستی در کتاب موج می زند که باعث می شود دسته بندی را فقط پوسته ای ظاهری بدانیم... مثل این می ماند که با نویسنده ای توانا هم قدم شده ایم و او دارد با صداقت و فروتنی تمام دانش سرشارش را بدون هیچ چشم داشتی در اختیار ما می گذارد و فقط بعد از جدایی از اوست که می فهمیم نگاهی دقیق تر و زیباتری به محیط اطرافمان پیدا کرده ایم، نگاهی از دریچه ی دید یک نویسنده.