سبد خرید شما خالی است.
جامعه ی روان پزشکان در ایالات متحده ی آمریکا به طور تناقض آمیزی هم به روان درمانی وجودی علاقه مند هستند و هم از آن بیزارند. این رویکرد از یک سو بستگی بنیادین با سرشت و اندیشه ی امریکایی ما دارد؛ به طور مثال به تأکید ویلیام جیمز بر تجربه ی بی واسطه، وحدت اندیشه و کردار و اهمیت تصمیم گیری و پایبندی به آن نزدیک است؛ از سوی دیگر، در آمریکا میان برخی از روان شناسان و روان کاوان ستیزه جویی و خشم بسیار بر ضد این رویکرد مشاهده می شود که بعدها به دلایل این تناقض خواهیم پرداخت. ترجیح می دهم در این کتاب از موضع یک روان پزشک وجودی به طور بی واسطه از تجربه ی خود به عنوان یک فرد و روان درمانگری که به روان کاوی می پردازد سخن بگویم.