امروزه افراد زیادی به دلیل آسیب مستقیم به سر (آسیب مغزی تروماتیک یا TBI)، یا سایر بیماری های اکتسابی دچار کاهش عملکرد شناختی می شوند. توانبخشی شناختی، مجموعه ای از آموزش ها و تمریناتی است که به صورت منسجم و با هدف احیای کارکرد شناختی به افراد آسیب دیده ارائه می شود. در این حوزه از سه نوع مداخلۀ احیاء کننده، جبران کننده و آموزشی جهت ارتقاء کارکرد شناختی گروه های هدف استفاده می شود. سالانه بیش از یکصد هزار نفر در ایران دچار ضربه های مغزی متوسط تا شدید می شوند که در غالب موارد به توانبخشی شناختی نیازمند هستند.
در این کتاب با اتخاذ یک نگاه جامع رویکردهای نظری توانبخشی و چگونگی کاربرد آن ها بحث گردید که شامل چهار بخش، اصول زیربنایی، گروه های توانبخشی، مثال های موردی از اصول ارائه شده و ارزشیابی شواهد مربوط به نتایج پژوهش های مختلف است.
مثالی از اولین نوع علت میتواند فردی باشد که به سانحه مغزی دچار شده که منجر به پدیدهای به واکنش فاجعهای (یا گریه و خنده بیمارگونه) در نظر گرفت؛ در این اختلال، نوسانات از گریه به خنده میتواند در یک توالی سریع پشت سر هم رخ دهد. اختلال آنوزوگنوزیا یا فقدان آگاهی از اختلالات، عمدتا به واسطه اختلال ارگانیک رخ میدهد. یک کتاب مهم در زمینه موضوع غش کردن یا نا آگاهی در سال ۱۹۹۱ به چاپ رسید. (پریگاتانو و شاختر) این کتاب شامل چندین دلیل برای وجود آنوزوگنوزیا بود. گینوتی (۱۹۹۳) نیز به طور مفصل به بیهوشی پرداخته است. آسیب یا گسستگی مسیرهای لیمبیک پیش پیشانی با تغییرهایی در تنظیم و تجربه عواطف، مرتبط دانسته شده است. (استارکشتاین و رابینسون، ۱۹۹۱؛ ایمز و وود ۲۰۰۳)
مدلها و نظریههای دیگر که لازم است در نظر گرفته شوند، مربوط به شخصیت پیش مرضی و بیوشیمیایی همچون آنهایی که توسط مدلهای عصب شناختی رابینسون و استارکشتاین (۱۹۸۹)، توصیف شده است هستند. این مورد به این مقوله میپردازد که چرا بعد از آسیب به مغز، مشکلات هیجانی ایجاد میشود اما کمک زیادی در درک علل روانی و روانی اجتماعی اختلالات خلقی و هیجانی به ما نمیکند. با افزایش پایه و اساس پژوهش مربوط به فرآیندهای شناختی هیجان و علوم عصبی پایه حیطه روان درمانی شناختی رفتاری ایدههای مفیدی را ارائه میدهد.