رویکرد میان فردی توسط فیسکالینی (۱۹۹۴؛ فیسکالینی وگری ۱۹۹۳) نشان داده شده است که پیشنهاد کرد خودشیفتگی یک بعد مرکزی از آسیبشناسی روانی است که طیف تشخیصی متغیر از شکلهای خفیف تا شدیدتر را در بر میگیرد. او دو نوع خودشیفتگی را شناسایی کرد: نوع منش نمایانه دفاعی شبیه به خودمحوری که نشان دهنده رشد غیر طبیعی یک خودشیفتگی رشدی قدیمی است. این خودشیفتگی همان خودشیفتگی اولیه کودک است که طبیعی بوده و برطرف سازنده نیازهای قدیمی میان فردی اولیه کودک میباشد، اما به تدریج به علت شرمنده شدن یا لوس شدن کودک از طرف والدین و اطرافیان این خودشیفتگی اولیه که در ابتدا طبیعی بوده حالت دفاعی به خود میگیرد و برای دفاع از انسجام خود به کار میرود. بر اساس پیروان این رویکرد، خودشیفتگی یکی از راههای حفاظت از خود میان فردی شکننده و از لحاظ خودشیفتگی آسیب دیده است.