در مقایسه با اختلالهای حاد محور یکی نظیر اضطراب و افسردگی که در آنها بیمار دارای شخصیت پیش مرضی سازگار و با ثباتی هستند، در اغلب بیماران دارای اختلال شخصیت رابطه درمانی به توجه بیشتری نیاز دارد. درمانگر در اختلالهای حاد غیر پیچیده، نقش یک فرد مقتدر را میگیرد که از شیوههای مورد نیاز برای کمک به بیماران در رهایی از نشانههای دردناک آگاهی دارد. در این گونه اختلال ها، بیماران معمولا این تأثیر و هدایت درمانگران را میپذیرند و از آن استقبال میکنند. همچنین در این اختلالها تضادهای غیر ضروری مربوط به اقتدار به وجود نمیآید، اعتماد به سادگی ایجاد میشود و شک و نگرانی شدید در مورد پذیرش یا رد درمانگر در این مسئله خللی ایجاد نمیکند. بیمار مسئولیت خود را میپذیرد، با راهنمایی درمانگر تلاشهای مناسبی جهت بهبودی میکند. بیمار اغلب در پاسخ به راهنماییهای درمانگر نخست به خاطر اینکه درمانگر بهبودش را پیش بینی میکند و سپس به بهبود سریع مشکلش از یک وضعیت آزاردهنده کمک میکند. نسبت به درمانگر احساس قدرشناسی و صمیمیت دارد. این تبادل بین فردی، انعکاسی از انتظارات و مهارتهای واقع بینانه از سوی هر دو طرف (بیمار و درمانگر) است. همچنین به منظور ایجاد و حفظ این رابطه درمانی، برنامه ریزی یا بحث اندکی مورد نیاز است. در ارتباط با اختلالهای شخصیت بسیار نافذ و پایدار، نقش درمانگر تا حدودی به شکل ظریفی تغییر میکند. در اختلالهای شخصیت به منظور پذیرش تأثیرگذاری درمانگر و درک موانع پیش روی تلاشهای بیمار، نیاز به تلاشهای اختصاصیتری است. بخش زیادی از زمان درمان صرف آشنا شدن با تمامی جنبههای زندگی بیمار نظیر فرزندان، همسر، شغل، تاریخچۀ شخصی، علایق و غیره میشود.