نگرانی، طبیعت ثانوی شماست اما لحظهای تصور کنید کسی که سالها در جنگل زندگی کرده و هیچ اطلاعی از زندگی امروزی ندارد از شما سؤال کند چگونه میتوانم یاد بگیرم که نگران شوم؟ البته شما سال هاست که خود به خود نگران هستید اما به راستی چگونه میتوانید به فردی یاد بدهید که نگران شود؟ چگونه میتوانید برای نگرانی کتاب قانون قواعدی برای شروع و تداوم نگرانی تدوین کنید؟ ابتدا باید به دنبال دلایل قانع کنندهای بگردید تا نیاز به نگرانی را توجیه کند. به راستی چه دلایلی میتوانید پیدا کنید؟ نگرانی به من انگیزه میدهد یا نگرانی به من کمک میکند تا مشکلاتم را حل کنم یا نگرانی باعث میشود غافلگیر نشوم. به نظر میرسد این دلایل میتوانند برای شروع و ادامه نگرانی قانع کننده باشند.
سپس جمعبندی کنید که چه زمانی باید نگرانی شما شروع شود. چه عاملی باعث میشود نگرانی را تجربه کنید؟ ممکن است بگویید وقتی اتفاق ناگواری میافتد اما موضوع به این سادگی نیست، زیرا شما برای اتفاقی که هنوز رخ نداده است نیز نگران میشوید یا ممکن است بگویید: زمانی نگران میشوم که حدس بزنم اتفاق ناگواری در شرف روی دادن است اما از کجا پی میبرید که این اتفاق خواهد افتاد؟ هنوز این اتفاق رخ نداده است و شما تقریبا دربارۀ هر اتفاق ممکنی که هنوز رخ نداده است نیز نگران میشوید. احتمال دارد بگویید درباره حوادثی نگران میشوم که ممکن است به ذهنم خطور کنند و از قضا حوادث ناگواری هستند. شما در حال حاضر میتوانید هزاران حادثه ناگوار را تصور کنید که هیچگاه رخ نمیدهند به نظر میرسد حد و مرزی برای نگرانیها وجود ندارد.