فراهم آوردن یک زندگی پر معنا، الزام و مسئولیتی است که در قبال خویش داریم و خوشبختانه این مهم در حیطه ی امکان ماست و با این حال، رسیدن به خوشبختی برای خیلی ها در حکم یک غیرممکن شده است؛ انگار در میان انبوه اتومبیل ها در ترافیک سنگینی گرفتار آمده ایم، موتور اتومبیل مان کار می کند، اما حرکتی در کار نیست. جمع کثیری از مردم در انکار خوشبختی حرف می زنند، برای بسیاری بیشتر زندگی جذابیتش را از دست داده و روزگار بی معنا و بی مفهوم شده است. چرا چنین است چرا مردم تسلیم می شوند چرا مأیوس می شوند آنچه در این کتاب می خوانید رسیدن به تصویر ذهنی قدرتمند درباره ی خود است…
تفکر منفی مخرب است و می تواند شما را به نومیدی سوق دهد، باید احساس کنید که انسانی ارزشمند هستید زیرا تصویری که هر کس از خود دارد و به عبارتی، آن طور که خود را می بیند، روی قضاوتی که از خویش و از دنیایش دارد تأثیر می گذارد. برای رسیدن به خلاقیت باید فعالیت خود را دو چندان کنید و واقع گرا باشید ...
ماکسول مالتز (۱۰ مارس ۱۸۸۹ – ۷ آوریل ۱۹۷۵) جراح زیبایی آمریکایی و نویسنده فیزیولوژی روانی جدید(۱۹۶۰)، که مجموعه ای از ایده هایی بود که او ادعا می کرد می تواند تصور شخص از خویش را بهبود بخشد. در نتیجه، شخص به سمت یک زندگی موفق تر و شکوفاتری کشیده می شود. او کتاب های زیادی نوشت که در میان آن ها فیزیولوژی روانی جدید برای مدت زیادی بالاترین فروش را داشت و روی مربیان خودیاری زیادی تاثیر گذاشت. جهت گیری او به سمت مجموعه ایده هایی که خودیاری را عرضه می کنند، پیش زمینه کتاب های خودیاری امروزی به حساب می آید. در ۱۹۲۳ مالتز با مدرک دکتری پزشکی از دانشکده پزشکی و جراحی دانشگاه کلمبیا فارغ التحصیل شد. در ۱۹۶۰ فیزیولوژی روانی: یک راه جدید برای بیشتر زندگی کردن در زندگی برای اولین بار توسط پرنتیس – هال منتشر شد و در سال ۱۹۶۹ در قطع جیبی به چاپ رسید. این کتاب دیدگاه مالتز را درباره اینکه شخص باید قبل از چیدن اهداف، دید دقیق و مثبتی درباره خود داشته باشد، بیان می کند؛ در غیر این صورت او در الگوهای دنباله دار محدود کردن عقاید گیر می افتد. ایده های او روی مجسم کردن اهداف فرد متمرکز است و اعتقاد دارد که تصور از خویش سنگ بنای تمام تغییراتی است که در شخص رخ می دهد. بر اساس مالتز، اگر تصور شخص از خود ناسالم یا ناقص باشد، تمام تلاش های او با شکست روبرو خواهد شد. مالتز به سبک علمی و تخیلی نیز می نوشت، از جمله نمایش نامه به نام خراش دیده نشده (۱۹۴۶) و رمان زمان همین حالا است (۱۹۷۵). زندگی نامه او توسط خودش نوشته شد، به نام دکتر پیگمالیون: زندگینامه یک جراح پلاستیک (۱۹۵۳) که کتاب معروف و تاثیرگذاری بود و در کتاب های دیگر درباره جسم و هویت نیز مورد بحث قرار گرفت. عنوان این کتاب، پس از انتشار کار خودیاری به نام دکتر فیزیولوژی روانی تغییر یافت.