فلسفه از عصر افلاطون، معرفت حقیقی و رسوخ به پس نمودها و دست یافتن به واقعیت بنیادین را هدف خود قرار داده است. ریچارد ررتی می گوید پراگماتیسم در برابر این سنت فلسفی، فلسفه ی امید را به میان می آورد.
ریچارد ررتی، یکی از برانگیزاننده ترین چهره ها در بحث اخیر فلسفی و در بحث گستره تر ادبی و فرهنگی، در این مجموعه، شماری از نوشته های فلسفی، سیاسی و فرهنگی را گرد آورده است که بسیاری از آن ها برای نخستین بار در قالب کتاب چاپ می شود. در بازگویی خاطراتی جذاب، شرح می دهد که چگونه از افلاطون دور و به ویلیام جیمز و جان دیویی نزدیک شد و به روایت خودش از پراگماتیسم دست یافت. ررتی می گوید نکته ی مهم این نیست که اندیشه های ما با واقعیتی بنیادین متناظر باشد، بلکه این است که در انجام دادن وظیفه های عملی مان به ما کمک کند و جامعه ی عادلانه تر و مردم سالارانه تری به وجود آورد.
ررتی در درآمد کتاب با نام «نسبی گرایی» و در پسگفتاری درباره ی رواج نامیمون اصطلاح «پسامدرن» به این اتهام که او «نسبی گرایی پسامدرن» است، پاسخ می گوید.
ررتی در این جستارها، مقاله ها و سخنرانی های شیوا، که مخاطب همه ی آن ها گسترده است، از باورهای اصلی فلسفی اش و چگونگی ربط آن ها به امیدهای سیاسی اش خلاصه ی جذابی به دست می دهد؛ همچنین درباره ی آمریکای معاصر، عدالت، آموزش و عشق، نگرش های چالش گری عرضه می دارد. حاصل کار، درآمدی عالی به اندیشه ی یکی از اندیشمندان برجسته ی امروز است.