یکی ازدوستان نزدیک حضرت عیسی (ع)، "لازاروس" نام داشت. او به همراه دو خواهرش، "مارتا" و "ماری" در روستایی در نزدیکی "اورشلیم" زندگی می کرد. روزی حضرت عیسی (ع) در شهر دوری مشغول دعوت مردم به دین خدا بود که نامه ای از مارتا و ماری به دست ایشان رسید. در آن نامه نوشته شده بود که لازاروس بسیار بیمار است و از او خواسته بودند تا به آن جا برود و دوست خویش را شفا بدهد. از طرفی حاکم بت پرست آخرین باری که حضرت عیسی (ع) و حواریون اش در اورشلیم بودند آن ها را به مرگ تهدید کرده بود. اما با وجود این، حضرت عیسی برای شفای دوستش به طرف روستای محل سکونت او حرکت کرد. وقتی حضرت به آن جا رسید که چهار روز از مرگ دوستش می گذشت، و جسد او را درون غاری قرار داده بودند. حضرت عیسی به جلوی غار رسید و دستانش را به سوی آسمان گرفت و دعا کرد. در این هنگام لازاروس زنده شد و از غار بیرون آمد. افرادی که این معجزه را با چشم خویش دیدند ماجرا را برای دیگران بازگو کردند و بدین ترتیب عده ی بیش تری به پیامبر خدا ایمان آوردند.