سبد خرید شما خالی است.
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود سوسک خوش بالایی بود, دختر زیبایی بود. صورتی مثال ماه با 2تا چشم سیاه, قد نگو بالا بلند, مو نگو مثل کمند, از شبق مشکی ترک, از کمند بلند ترک... بابای سوسکه ولی خیلی فقیر, ناتوان بود و تو درد و غم اسیر. تاکه روزی از روزا تاجری از تاجرا شهره ی خوشکلی سوسکو شنید مرغ دل از قفس پرید. نامه ای نوشت برای پدرش خواستگاری کرد از اون دختر از گل بهترش. پدرش با خاله این قصه رو گفت, خاله هم نشست و حرفاش وشنفت.