سبد خرید شما خالی است.
روزی روزگاری در یک جنگل سرسبز بزبز قندی با سه بزغاله ش زندگی می کردن. بز بز قندی اسم بچه هاش رو گذاشته بود: شنگول، منگول و حبه انگور. بز بز قندی همیشه بچه ها رو نصیحت می کرد و می گفت هرگز در را به روی کسی که نمی شناسند باز نکنند و خیلی مواظب آقا گرگه باشند. او می گفت که آقا گرگه همیشه در کمینه. یک روز بز بز قندی تصمیم گرفت برای خرید از کلبه بیرون بره. او به بچه هاش گفت: شنگولم منگولم حبه انگورم، من دارم میرم. در رو روی کسی باز نکنین ها! بچه ها با هم گفتند: نه مامان بزی، خیالت راحت باشه.