کتاب حضرت حمزه مدافع حق

ناشر: طور تهران
تاریخ نشر: اسفند 1388
تعداد صفحه: 264
شابک: 978-964-6674-08-0
قطع کتاب: رقعی
نوع جلد: شومیز
وزن: 298 گرم
موجودی:
در حال حاضر این کتاب در سایت عرضه نشده است.
مرور کتاب
درباره کتاب حضرت حمزه مدافع حق

زندگانی حضرت حمزه علیه السلام مدافع سلحشور پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله در ۸ فصل با این عناوین:

  • فشرده ای از حالات و مقامات جناب حمزه 
  • جناب حمزه قبل از بعثت
  • اسلام آوردن جناب حمزه 
  • آیات در شأن حضرت حمزه 
  • جناب حمزه در مدینه
  • فضیلت های جناب حمزه 
  • شهادت جناب حمزه 
  • زیارت قبر جناب حمزه و ثواب آن

فهارس فنی شامل اعلام، جای ها، قبیله ها و فهرست مندرجات همراه با کتابنامه در انتهای کتاب آمده است.

 

در صفحه ۳۷ این کتاب می خوانیم:

یهودیان چون از غلبه بر قریش مایوس شدند، تصمیم گرفتند هفت تن از ایشان بدون سلاح برای مذاکره به سوی قریش روند. قریشیان که نمایندگان یهود را بدون سلاح دیدند گفتند چه می خواهید؟ بیان داشتند: ای گروه عرب! این مردی که با شماست - و به پیامبر اشاره کردند - نخستین کسی است که به ویران کردن شهرهای شما و کشتن مردانتان و شکستن بت هایتان اقدام خواهد کرد. ما می گوییم او را به ما دهید تا بکشیمش و هم ما و هم شما از او راحت شویم!

جناب حمزه چون این سخن را شنید فریاد برآورد و گفت:

وای بر شما! چه بسیار دور است که او را به شما بسپاریم! او نور و چراغ روشنی بخش راه ماست! اگر جان های ما گذشته از اموالمان در راه او نثار شود، فدایش باد.

چون یهودیان این سخن را شنیدند، از نیل به تصمیم خود مایوس شدند و عقب نشستند و از این کار دست برداشتند و قریش که این ماجرا را دیدند از فرصت استفاده کردند و به سوی مکه بازگشتند.

 

در صفحه ۱۱۲ می خوانیم:

واقدی متوفای ۲۰۷ هجری قمری گوید:

 وحشی برده دختر حارث بن عامر بود. برخی نیز او را برده جبیر بن مطعم دانسته اند. دختر حارث به او گفت: پدرم در بدر کشته شد. اگر بتوانی یکی از این سه تن را بکشی، آزاد می شوی: محمد، حمزه فرزند عبدالمطلب و یا علی بن ابیطالب. من غیر این سه تن دیگری را همسنگ پدرم نمی بینم.

وحشی می گوید بدو گفتم: 

در مورد رسول خدا خودت هم می دانی که ممکن نیست. من بر او دست نخواهم یافت، زیرا یارانش او را تنها نمی گذارند. در مورد حمزه هم با خود گفتم به خدا اگر او خواب هم باشد من از ترس جرئت ندارم نزدیکش شوم و بیدارش کنم، ولی در مورد علی امید موفقیت داشتم. 

همچنان که میان سپاه، علی را می جستم او ظاهر شد. متوجه شدم وی مردی آزموده و دوراندیش است. همه جوانب خود را می پاید. با خود گفتم این کسی نیست که من در جستجویش باشم. ناگاه متوجه حمزه شدم که سر از پا نمی شناخت و به سپاه حمله می کرد. پشت سنگی کمین کردم. چشم حمزه کم سو بود. گرد و خاک هم چهره اش را پوشانده بود...

 

در صفحه ۱۲۹ می خوانیم:

واقدی نیز گوید:

چون مشرکان، احد را ترک کردند، مسلمانان به جمع آوری کشتگان خود پرداختند. پیامبر فرمان دادند هیچ یک از شهدا را غسل ندهند و فرمودند: آنها را با خونها و زخم هایشان کفن کنید؛ زیرا هرکه در راه خدا مجروح گردد، روز قیامت با همان جراحت برانگیخته می شود و رنگ او رنگ خون خواهد بود و بوی مشک خواهد داد. 

همچنین فرمودند:  آنها را رها کنید که من در روز قیامت گواه ایشان خواهم بود.

حمزه نخستین کسی بود که پیامبر بر او چهار تکبیر گفت؛ شهیدان دیگر را هم می آوردند و کنار او می گذاشتند و پیامبر بر حمزه و یکایک شهیدان نماز می گزارد چنانکه هفتاد مرتبه بر حمزه نماز گزارد زیرا تعداد شهیدان هفتاد تن بود.

از طرف ناشر کتاب حضرت حمزه مدافع حق
#کتابخوانی

کتابهایی با موضوعات مشابه
مشاهده موارد مشابه بر اساس دسته بندی