پدیده گردشگری، ریشه در حرکت و جابه جایی دارد و تحرک بخش لاینفک زندگی انسان هاست. از این رو می توان گفت که تاریخ صنعت گردشگری شاید به قدمت فعالیت های نوع بشر است و فقط اشکال و اهداف آن متفاوت بوده است. تئوری گردشگری در واقع ناشی از تفاوت ساختارهای اجتماعی است و هر جا که از هر چیز دو نوع متفاوت وجود داشته باشد، بی شک جذابیتی برای فهم نوع دیگر نیز پدید خواهد آمد و این جذابیت ها، همان انگیزه های تحرک و مسافرت محسوب می شوند. در دوران قدیم، بازرگانان، مبلغان مذهبی، اشراف و طبقات مختلف جوامع که با اهداف گوناگون به مسافرت می رفته اند، در واقع نوعی فعالیت گردشگری داشتند. کاشفان، ماجراجویان و جهانگردان معروفی نظیر مارکو پولو، ماژلان، واسکو دوگاما و کریستوف کلمب به نوعی به سفرهای گردشگری دست می زده اند. توریسم و تجربه های گردشگری به مفهوم امروزی خود محصول جامعه کنونی انسان هاست؛ جامعه ای که به تعبیر هگل بر پایه مدرنیسم شکل گرفته است و مدرنیسم نتیجۀ همان انقلاب صنعتی است. به بیان دیگر، صنعت گردشگری جدید زاده انقلاب صنعتی است.