بنابراین شرایط صدق این قبیل جملهها را به کمک معلومات غیر زبانی یعنی معلومات دانشنامهای دربارۀ جهان یا همان استعداد یا ملکه شناخت میتوان به دست داد و این از یک طرف تهدیدی جدی برای نظریهای است که میگوید صدق عبارت است از تناظر پاره گفتار با وضع واقع؛ و از طرف دیگر تأییدی است برای این نظر که مدعی است صدق عبارت است از تناظر میان اندیشه و وضع واقع، این البته بدان معنا نیست که از این پس هرگز نباید دوباره از پاره گفتارهای صادق یا کاذب سخن بگوییم. چنین تصمیمی بیشک خلاف کاربرد طبیعی زبان و خلاف شم زبانی است اما باید بپذیریم که وقتی میگوییم این یا آن جمله به بیان درآمده صادق است یا کاذب است، خواه ناخواه بدیهی فرض کردهایم که تعیین هر ارزش صدقی از این قبیل مشروط به اطلاعاتی شناختی درباره جهان خارج است؛ اطلاعاتی از آن نوع که در معنای آن پاره گفتار دخالت دارد. یک پیامد مستقیم و مهم این همه آن است که دیگر نمیتوان محاسبه ارزش صدق هر جملهای را در هر انگاره یا هر مدلی به منزله امری ترکیبی (compositional) در نظر آورد؛ یعنی امری که بر اساس اجزای موجود در ساخت جمله و جایگاه آن اجزا در ساخت مزبور امکانپذیر باشد.