جرم به عنوان پدیده ای مخالف نظم اجتماعی دارای دو جنبه بیرونی و درونی است. جنبه بیرونی که عنصر مادی نامیده می شود، قسمت محسوس و عینی جرم است که مخالفت با نظم عمومی در آن متبلور می شود. اما قسمت درونی پدیده مجرمانه که عنصر روانی نام گرفته است، ماهیتی ذهنی و غیرعینی دارد و قابل حس و ادراک با حواس ظاهری نیست. جرم در تلاقی و ملازمت این دو جنبه که یکی محسوس و دیگری نامرئی است شکل می گیرد و می توان آن را برآیند ذهنیت مجرم و رفتار او دانست. به بیان دقیقتر، عنصر مادی انعکاس ذهنیت مجرم است و زمانی که ذهنیت سوء یک فرد در رفتار و احیانا نتیجه ای مشخص متجلی شود، پدیدۀ مجرمانه محقق شده است.
چنین تحلیلی اهمیت عنصر روانی را آشکار می کند. زیرا این ذهنیت و فعل و انفعالات درونی مرتکب است که موجب تحقق عنصر مادی می شود و لذا اگر بین عنصر روانی و مادی قائل به رابطه علیت باشیم، به خطا نرفته ایم. در هرحال، ذهنیت مورد نظر همیشه و در همه جرائم یکسان نیست. گاه ذهنیت مرتکب و رابطه درونی او با جنبه مادی جرم، رابطه ای محکم و منسجم است؛ بطوری که عنصر مادی، پیرو تجزیه و تحلیل مرتکب و در نتیجه خواست یا آگاهی او محقق می شود که این حالت، عنصر روانی جرائم عمدی یا همان سوءنیت و عمد را شکل می دهد. اما در حالت بعدی که موضوع کتاب حاضر است، وقوع عنصر مادی هرچند از ذهنیت فرد نشأت گرفته است، اما نه نتیجه خواست و تصمیم مرتکب و بلکه پیامد خطا و سهل انگاری اوست.