مراد از کلاهبرداری تصاحب مال غیر با توسل به حیله و تقلب است و این خود یکی از مهمترین وجوه اختلاف فی مابین این جرم و سرقت است چرا که در سرقت مال مسروقه بدون اطلاع مال باخته ربوده می شود در حالیکه در کلاهبرداری علاوه بر اینکه مالباخته بی اطلاع نیست به لحاظ فریب خوردن و اغفال شدن از روی اختیار و اراده مال را به کلاهبردار تسلیم می کند هر چند که ممکن است در زمان تسلیم حسب شرایط موجود آرامش و طیب خاطر نداشته باشد و بالعکس دارای اشتیاق فراوان بوده و نسبت بدین امر مصر باشد. به علاوه سرقت اختصاص به اموال منقول دارد در صورتیکه کلاهبرداری شامل اموال منقول و هم غیر منقول می شود. به هر تقدیر از آنجا که در کلاهبرداری فریفته شدن قربانی و اغفال وی نیازمند به حیله و دسیسه و توسل به مانورهای متقلبانه است از این روی اغلب کلاهبرداران حرفه ای بر خلاف بسیاری از مجرمین دیگر نه تنها از بهره هوشی بالایی برخوردارند بلکه بر خلاف بزهکاران یاغی که فاقد پیشة شرافتمندانه می باشند این گروه از مجرمان چه بسا دارای مشاغل مهم و مناصب اقتصادی یا تحصیلات عالیه و موقعیت اجتماعی خوبی هستند که با استفاده از این مناصب و موقعیتها و بهره گیری از جذابیت و چرب زبانی و خوش لباسی قربانی خویش را به دام می اندازند. آنها بیش از هر امری به سنجش وضع قربانی آینده خودتوجه می نمایند و با شناسائی وی و لحاظ خصائص و حالات ویژه اش روش ارتکاب جرم را تعیین و بر اساس آن به گونه ای برنامه ریزی و اتخاذ تدبیر می نمایند، که حتی المقدور با حصول فریب، نهایت رضایت مجنی علیه را نسبت به تسلیم مال خویش و به نحو مطلوب فراهم سازند. به همین جهت شیوه اقدام و نحوه عمل کلاهبرداران در جوامع مختلف شهری و روستایی و در میان طبقات گوناگون جامعه متنوع و متفاوت است و این تنوع موجب گردیده است که مقنن نیز«چنانکه خواهیم دید» در تدوین قانون راجع به کلاهبرداری طرق تحقق این جرم را حصری نداندبلکه وقوع آن را با توسل به انواع حیل و وسایل متقلبانه امکان پذیر بداند.