درچند دهه اخیر، پرداخت یارانه در قالب پرداخت مستقیم به بخشی از بهای کالاها و خدمات اساسی و نیز حامل های انرژی به منظور حمایت از اقشار آسیب پذیر، توزیع عادلانه درآمد، تثبیت قیمت ها و حمایت از تولید اعمال می شد، اما رشد جمعیت، گسترش کالاها و خدمات مشمول یارانه، افزایش مصرف و قاچاق آنها به دلیل بالابودن فاصله قیمت داخلی با قیمت خارجی کالاها موجب شد تا حجم پرداخت یارانه ها در کشور به شدت افزایش یابد. با توجه به این موضوع، محقق در رویارویی با چنین مسأله ای با بررسی و آسیب شناسی سیاست های دولت در راستای اصلاح نظام پرداخت یارانه ها از مطالعه تجربی خویش اینگونه نتیجه گرفت که با چنین شرایطی ناهماهنگی بین مجریان (دولت و مردم) به طور معناداری محسوس بوده، اهداف اجرای طرح (اصلاح ساختارهای اقتصادی، مدیریت مصرف انرژی و غیرانرژی و توزیع عادلانه درآمد) دارای ضعف های بنیانی است. زمان اجرای طرح نامناسب بوده است، چراکه با درنظرگرفتن ضعف های اقتصاد کلان و متغیرهای مرتبط با آن قادر به طراحی برنامه اصلاح ساختاری کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت نمی باشد و همچنین عوامل زمینه ساز در هاله ای از ابهام باقی مانده است. میزان آمادگی اقتصاد برای ایجاد مکانیزم تخصیص بهینه، کارا و سبد مصرف خانوار اندک و گاهی موجب اختلال مکانیزم قیمت ها شده است. مدیریت عملگرا و کمیت گرا و اعمال اصل نظارت پذیری برای ارتقاء میزان تحقق اهداف طرح هدفمندی یارانه ها مطلوب ارزیابی نمی شود، به طوری که پیامدهای منفی اقتصادی اجرای طرح مزبور بر پیامدهای مثبت آن غالب گشته است.