در نظام کنونی اقتصاد بین الملل که معادلات و مبادلات اقتصادی بیش از پیش در تعامل با یکدیگرند و از ساختار شبکه ای منسجم تری برخوردار شده اند اهمیت شرکت های فعال در عرصه های تجاری در حال افزایش است. این نظریه که در اقتصاد جدید، کشورهای مختلف جهان با شرکت های خود شناخته می شوند و اهمیت شرکت ها به مراتب بیشتر از اهمیت دولت های آنان در عرصه های تجاری است به طور ملموسی خودنمایی می کند. شرکت ها هر روز به دنبال افزایش سهم خود در بازارهای تجاری هستند و پیوسته کالاها و خدمات خود را با کمیت و کیفیت بهتری ارائه می کنند. طبیعی است که رقابت فشرده جزء جدایی ناپذیر این فرایند است و در صورت عدم مشارکت و حضور در بازارهای جهانی، حاشیه گزینی و شاید حذف آنان از صحنه های رقابت های تجاری چاره ناپذیر خواهد بود. براساس آمار منتشرشده، درحال حاضر بیش از ۴۰ هزار شرکت چند ملیتی با ۱۸۰ هزار شعبه در سراسر جهان وجود دارند که پیوسته مترصد تصاحب سهم افزون تر در بازارند. این شرکت ها با نام و برندهای خود شناخته می شوند. اگرچه در دهه های گذشته این برندها شرکت های اروپایی و آمریکایی بود که با سیطره بر بازار که از طریق ارائه کالا و خدمات افزون تر و کیفیت مطلوب تر نظرها را به خود جلب می کرد، امروزه با پیشرفت هایی که در کشورهای آسیایی و به ویژه در جنوب شرقی آسیا ملاحظه می شود و با اختصاص سهم بیشتر بازارهای جهانی به کالا و خدمات آسیایی، برندهای آسیایی پتانسیل لازم برای حضور هرچه بیشتر در بازارها را به دست آورده و زنگ های خطر برای رقبای غربی به صدا درآمده است. برای شرکت ها، برندها به مثابه یک تصویر و یک شناسنامه عمل می کند که باید به منظور شناخت، جذابیت، کیفیت و ارائه آن به صورت نمادی متمایز و قابل رقابت با سایرین اهتمام شود. اهمیت و تأثیرگذاری برندها به گونه ای است که اگرچه در بدو امر این مطلوبیت کالا و خدمات است که برندها را در نزد اذهان معرفی می کند، در میان مدت با تداوم حضور در بازار این برندهاست که مهر تأیید بر کیفیت و مقبولیت کالا و خدمات می زند.