تبدیل استراتژی به اقدام در بسیاری از شرکت ها یک چالش عمده است، نه به دلیل ضعف در استراتژی خود، بلکه به این دلیل که سازمان روی تحقق_استراتژی و یا همسویی با آن متمرکز نشده است. عواقب عدم ترجمه استراتژی ها به برنامه اقدام عملی می تواند قابل توجه باشد: شکاف درون مدیریت ارشد، تضعیف موقعیت کارکنان کارآمدتر، کم رنگ شدن فرصت های اقتصادی و در نهایت از دست دادن مزیت رقابتی. سازمان هایی که در تحقق استراتژی خود دچار اشکال هستند، معمولا سه نشانه اصلی از خود بروز می دهند:بحران انسجام رهبری و عدم همبستگی استراتژیک، مانند عدم تعهد رهبران سازمان در هدایت استراتژیک؛ ناهنجاری های رفتاری در سراسر سازمان، از جمله فقدان جو اعتماد و توانمندسازی برای انجام کارهای متفاوت؛ و ناتوانی در ایجاد تغییر، اغلب به علت لختی فرهنگی. سیستم های سنجش ضعیف این مشکلات را در بسیاری از سازمان ها تشدید می کنند، بدین معنا که درک وضعیت موجود، فرصت های تغییر و چگونگی اجرای برنامه ریزی استراتژیک خوب را دشوار می کنند.