«استراتژی و شناسایی آن سال هاست که موضوع نوشته های تعداد زیادی از اساتید مدیریت در دنیا است. استراتژی عبارتی است که امروز از زبان بسیاری از مدیران و رهبران سازمان ها و شرکت ها می شنوید و در دانشگاه ها بخشی از زمان دانشجویان و اساتید صرف بررسی این واژه و مدل های مرتبط با آن می شود. تاکنون تصور من پس از سال ها کار مشاوره مدیریت و اجرای بیش از ده ها طرح برنامه ریزی استراتژیک برای وزارت خانه ها، سازمان ها و شرکت های دولتی و خصوصی این بود که باید هر چه سریع تر مراحل از پیش تعیین شده، طی شود و در نهایت سند راهبردی آنها به نگارش درآید. فرم ها و جداولی از داده های کمی و کیفی دقیق تهیه شود و به کمک آنها نمودارها و ماتریس هایی برای به تصویر کشیدن وضعیت سازمان رسم و در جلساتی تحت عنوان کمیته برنامه ریزی استراتژیک ارائه گردد و استراتژی های سازمان تدوین و برای مقام عالی سازمان ارسال شود. این کوشش ها به طور قطع از سوی رهبران سازمان ها مورد تحسین واقع می شد، اما این سوال همچنان برای ما وجود دارد که چرا علی رغم تهیه این اسناد، سازمان ها به رتبه های نخست صنعت خود صعود نمی کنند؟»