هر پرسشی آغاز تندباد است. هر علامت سؤالی تیر است. تیری رها شده و شجاعانه که سرِ دیگری -نویسنده را هدف گرفته. تیری که باید، همراه با خیانتِ هویداکردن اسرار، به پرسشگر باز گردد. و چه زیباست که طرف گفت و گویت با پاسخش غافلگیرت کند. و از این زیباتر، برای هر دو نفرتان و برای خواننده، آن که خودش هم از پاسخش غافلگیر شود. بدین سان گفت و گو آفرینش است.
گفت و گو گوش سپردن و به خصوص یادگرفتن است.
درس هایی که غنایمی گاه ارزشمند و گاه کم ارزش از آن ها کسب می کنیم.
این گونه، در پی نفوذ به ذهن و زندگی نویسندگان، و در پی ورود به خانه ها یا دفاترشان، توانستم جزئیاتی اساسی درباره ی آن ها کشف کنم که برخی را تعریف کرده ام و ناگفتنی ها را در خاطرم نگه داشته ام، منبعی برای لذت و خوشی. از پل استر یاد گرفتم چگونه ممکن است نویسندگی هویت کسی شود، از اوبرتو اکو شیفتگی به دانش و گستردگی افق دید را آموختم، از هانتکه فضایل کنار کشیدن از زندگی عمومی، از ژوزه ساراماگو قاعده ی مقدسِ نشستن پشت میز کار، از ایو بونفوا فروتنی و سادگی و مهربانی، از آنتونیو تابوکی ایمان خیره سرانه به تصادف، از ندیم گورسل گرمای حس انسانی، از مانوئل باثکث مونتالبان عشق اپیکوری به زندگی، از ریتا داو معنای خودسازیِ قدم به قدم، و از طاهر بن جلون شفافیت و ریاضت.
بدین سان، گفت و گو گذر لطیف روح به روح است.
جمانه حداد