الحمدلله به خیر گذشت
حالا که فکر می کنم می بینم واقعاً چه آدم های با گذشتی بودند. نور به قبرشان ببارد. میرزا علی اکبر دهخدا را گذاشته بودند هرچه دلش می حواهد بنویسد. میرزا هم فرصت را غنیمت شمرده بود و چه حرف هایی که از خودش در نمی آورد. مثلاً می نوشت:
در همه دنیا رسم است سال که به آخر رسید وقایع عمدۀ آن سال را در یک کتاب نوشته انتشار دهند.
من از وقایعی که آن مرحوم از خود درآورده، به علت تنگیِ جا، محض نمونه یکی را می آورم:
و هم در این سال یک نفر شاگرد قونسولگری اسلامبول که بعدها نفت فروشی می کرد و چند دفعه ورشکست شده، به اسلامبول رفته، باز به تهران آمده، باز به اسلامبول مراجعه کرده، باز به تهران بازگشته و باز به اسلامبول رجوع کرده، آخرش از تبریز سر درآورده (اما نفهمیدم بعد چطور شد).
اگر فهمیده بودید باعث تعجب بود. این هم شد خبر؟ بقیه خبرهایش هم دست کمی از این ندارد. ولی چرا سری که درد نمی کند، دستمال ببندیم. در جای دیگر هم، در همین چرند پرند خبر زیر را از تبریز ظاهراً جعل کرده:
بیست روز بود که مجاهدین از دو طرف سنگر بسته و با هم مشغول زد و خورد بودند باری ده بیست روز بود که دکان ها بسته بود. ده بیست نفر هم از طرفین کشته شد. اما الحمدلله به خیر گذشت.
در این نقل قول نقطه چین جای خالی جمله ای است که در نسخۀ چاپی من در واقع جمله نیست. حتماً دوست فاضل آقای ولی الله درودیان در این چاپ شسته رفته، ضارب و مضروب را مثل بسیاری مجهولات دیگر معلوم خواهند کرد. خداوند عاقبت همه را ختم به خیر کند.
ضیاء موحد