بادبادک باز ما را به ایّامی می برد که رژیم سلطنتی افغانستان در میان بی خبری مردم سقوط می کند و این کشور دستخوش تحولاتی می شود که تا امروز شاهد آنیم. اما در این رمان حوادث سیاسی گذرا و حاشیه ای است و داستان اصلی آن زندگی دو پسر است که با هم در یک خانواده بزرگ می شوند و از یک پستان شیر می نوشند و دوستی عمیقی بینشان شکل می گیرد. ولی دنیای این دو در عین حال از هم جداست: امیر ارباب زاده است و مالک خانه و ثروت پدر و حسن نوکرزاده و از قوم هزارَه و پیوسته پامال تاریخ.
بادبادک باز درباره دوستی و خیانت و بهای وفاداری است. درباره علایق پدر و پسر است و تسلط پدر، درباره عشق و ایثار است و دروغهاشان، درباره دور ماندن از اصل است و تمنّای بازگشت به آن. رمان در روایتی شیرین و جذاب، در گذر از مصائب زمانه جای امیدواری باقی می گذارد: بادبادک (مظهر خوبی و دوستی و رهایی) سواد و دانش و بازشدن چشم به روی جهانی دیگر، نقش قصه گویی در ایجاد تفاهم، عشق و خلاصه جلوه های گوناگون فرهنگ یک ملت زنده، نشان می دهد که به قول خودشان زندگی میگذره یا به عبارت دیگر، زندگی همچنان ادامه دارد.
خالد حسینی در کابل در افغانستان متولد شد و در سال 1980 به ایالات متحده نقل مکان کرد. اولین رمان او بادبادک باز یک کتاب پرفروش کتاب بین المللی بود که در سی و هشت کشور منتشر شد. در سال 2006 او به عنوان نماینده صادق در سازمان پناهندگی ملل متحد (UNHCR) انتخاب شد. او در شمال کالیفرنیا زندگی می کند.