نویسنده در این اثر خود از وحدت ساکنان سرزمین ایران دفاع می کند و بر این باور است که: علوم امروزی اثبات می کنند که فرضیه های نژادی غلط است و هوش و ذکاوت و فرهنگ، ربطی به رنگ پوست و شکل استخوان های چهره و ... ندارد؛ و از اینرو، تقسیم ساکنین سرزمین ایران به نژادهای آریا، سامی و ترک که ترفند است تا علم، اعتبار خود را از دست داده و آنچه در جوامع شرقی وجود داشته و دارد، مجموعه قومی و فرهنگی مرکب از گروه های انسانی است هزاران سال در این سرزمین و جامعه به سربرده و می برند و در این مدت چنان با هم امتزاج و اختلاط یافته اند که به هیچ وجه نمی توان آن را به اقوام و نژادهای مستقل تقسیم کرد. در سراسر جامعه وسیع شرق، قوم یا نژاد خالص یا فرهنگ خالص وجود ندارد. تفاوت های ظاهری که به شرایط اقلیمی مربوط می گردند فرع اند و زمینه مشترک فرهنگی و واحد قومی چند هزار ساله اصل و این موضوع در رابطه با اختلاط و امتزاج فرهنگی همچنان صدق می کند. وجود تفاوت هایی در لهجه، خط و زبان، فرع و وجود یک زمینه و پایه مشترک فرهنگی برای خط و زبان و هنر، اصل محسوب می شوند. ایجاد نژادها، مرزها و ملت های مستقل و جدا از یکدیگر و بیگانه با هم در سراسر جامعه بزرگ شرق، بر اساس فرضیه های نژادی و در جهت منافع استعمار انجام گرفت و در حال حاضر نیز کشورهای استعماری می کوشند تا با انکار وحدت قومی و فرهنگی ساکنین سرزمین ها و جامعه شرق، سلطه خود را در این منطقه حفظ کنند.