سبد خرید شما خالی است.
پسرک شنید که پیرمرد گفت: فردا صبح به باغ بزرگ برو، در انتهای باغ کنار یک درخت سپیدار کهن، جعبه ای در خاک دفن است. جعبه را از خاک بیرون بیاور، به خانه ببر و درش را باز کن.
پسرک صبح که از خواب بیدار شد، آرام به انتهای باغ رفت. کنار درخت سپیدار کهن رسید. زمین کنار درخت را کند و کند تا نزدیک های ظهر، در عمق گودال، جعبه ی چوبی را یافت. در جعبه ی چوبی هفت کلید فلزی قدیمی و عتیقه یافت.