سبد خرید شما خالی است.
کینگزلی ایمیس همیشه بر آن بود که اگر نتواند با آثارش مخاطب را به چالش درونی و گاه آزاردهنده وا دارد، نوشتن برایش معنایی نخواهد داشت. رمان های ایمیس تلخ و گزنده است اما او خود نیز روزگار خوشی را از سر نگذرانده است. مارتین ایمیس پسر نویسنده، از دوران کودکی خود چنین یاد می کند: در یک کشو می خوابیدم و مرا در تشتی که بیرون از خانه بود، می شستند. زندگی سختی بود. شام پدرم غالباً عبارت بود از پس مانده ی غذاهایی که مادرم از محل کارش، کافه ی سینما تیوولی به خانه می آورد. او در عاقبت کار با نگاه تلخ و طنزآمیز خویش، تصویری غریب و منحصر به فرد از روزگار سالخوردگی ارائه می دهد. ساکنان کلبه ی تاپنی هپنی زندگی رازآلود و عجیب و غریبی دارند اما وقتی نوه ها از راه می رسند شرایط دیگرگون می شود.