قهرمان مجموعه ی دفتر خاطرات پسر لاغرو، پسری است باهوش، باعرضه و خلاق! عاشق بازی های رایانه ای است و اگر بدبیاری نیاورد (که معمولاً می آورد!)، هیچ کس در این بازی ها به گرد پای او نمی رسد! شوخ طبعی و حس درک شوخی اش حرف ندارد! و او از این استعداد ذاتی اش حسابی استفاده می کند؛ در مدرسه برای جلب توجه، کارهایی می کند و حرف هایی می زند که همه را از خنده روده بر می کند!
گرگ باهوش و در عین حال خودخواه، تردید ندارد که روزی مشهور می شود و سیل خبرنگارها و هواخواهان به سویش سرازیر می شود! در واقع، هدف اصلیِ گرگ از نوشتن این دفتر خاطرات هم، همین است! گرگ قصد دارد در زمان شهرت، که فرصت سر خاراندن ندارد، دفتر خاطراتش را بین طرف دارانش پخش کند و بگوید، خودتان بخوانیدش و جواب سؤالات را بگیرید!
خب، آرزو بر جوانان و نوجوانان عیب نیست!
امّا گرگ هفلی زیرک و زبل، نقطه ضعف هایی هم دارد، که مهم ترینش ریز نقشی اوست! گرگ، کوتاه است و لاغرو! از همان هایی که می گویند: بازویش تارعنکبوت پاره می کند!
گرگ، خودش دلیل شیطنت ها، آتشپارگی ها و شوخ طبعی هایش را این طور توجیه می کند: من از ۹۵درصد بچه های مدرسه مان کوتاه ترم و اگر بخواهم دست روی دست بگذارم و کاری نکنم، کلاهم پس معرکه است!
ولی پدر و مادرش شرایط او را درک نمی کنند، آن ها دارند خودشان را هلاک می کنند تا گرگ، به جای در خانه نشستن و و بازی کردن، برود بیرون از خانه، گردش کند، ورزش کند، نرمش کند، تا کمی جان بگیرد!
مجموعه ی دفتر خاطرات پسر لاغرو!، با تصاویر کاریکاتوری اش، به قدری خواننده اش را جذب می کند، که او پس از خواندن یکی دو صفحه ی اول، دیگر در بند آن نیست که بفهمد گرگ هفلی برنده می شود، یا پدر و مادرش!
مهم این است که او، با طنزی شیرین، قوی و در عین حال تأمل برانگیز روبه رو می شود.