شاید زمانی که تورج زاهدی از وادی موسیقی قدم به راه ادبیات می گذاشت، نمی شد تصور کرد که از قلم او ادبیات خلاقه حاصل شود و یا بخش هایی از فضای نامکشوف ادبیات و اندیشه ایرانی از دل آن تراوش کند، اما او نشان داد که در وادی ادبیات و در هر دو بخش یاد شده از آن می تواند بیانگر اتفاقاتی تازه باشد. زمانی که تصرف را نوشت برای اولین بار در ادبیات داستانی معاصر ایران به مخاطبش روایتی از تسخیر آدمی توسط اجنه و چگونگی رهایی انسان مؤمن از آن را بیان کرد و زمانی هم که رمان جذابیت عشق را نوشت برای اولین بار به زیر و روی زندگی روشنفکران ایرانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی وارد شد؛ وادی هیجان انگیز و البته پر مخاطره و پر از مدعیان ریز و درشتی که کمتر می شود تصور کرد که بتوان برج عاجشان را در قالب یک داستان تصرف کرد و برای مخاطب به قاب کلمات وارد کرد.
جذابیت عشق رمانی است درباره سرنوشت دگراندیشیدن در ایران چهار دهه گذشته، سرنوشت دگراندیشی در کشوری که مردمش تصمیم گرفتند حول رهبری امامشان به یک شیوه بیاندیشند و در این میان البته دگراندیشی و ساز مخالف کوک کردن داستانی دارد که در این رمان می توان سرنوشت عبرت آموز و پرفراز و نشیبش را خواند.
جذابیت عشق رمانی بیش از پیش جذابیت خود را پیش روی مخاطب خود قرار می دهد که بدانیم درباره سرنوشت روشنفکران معاصر ایرانی در سال های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی نیز تنها چند اثر از چند نویسنده خاص بیشتر منتشر نشده است و البته در هیچ کدام از آن ها نویسنده صراحت و جسارت ورود جدی به زندگی و زمانه آن ها را نداشته است.
زاهدی داستانش را از قلب روشنفکری ایران معاصر شروع می کند. از مطبوعات و با روایتی از زبان یک روزنامه نگار؛ سردبیر یک نشریه ادبی فرهنگی که در تلاطم و شلوغی تهران با داستانی مواجه شده که بسیار جذبش کرده و برای انتشارش در نشریه در حال فکر کردن است. داستان شرحی از چندین قتل است و فردی که ناگهان خود را با چنین رویدادی مواجه می بیند. زاهدی با وجود اینکه در رمانش از تکنیک روایت در روایت برای افزایش تعلیق داستانی بهره برده است اما از همان ابتدا چه در دل داستان ها و چه دربطن اصلی روایت با زیرکی مؤلفه های روشنفکری را گنجانده تا مخاطبش را بدون آنکه بداند به فضایی وارد کند که قصد نمایش و نقد آن را دارد و در ادامه، تو در توهای افکار راوی و اتفاقاتی که در چنین فضایی برای او رخ می دهد است که داستان را می سازد.
داستان های زاهدی از زبانی به غایت ساده بهره می برند. زبانی که با آن نویسنده به دنبال خودنمایی تکنیکی و زبانی نیست. ادبیات و زبان زاهدی بیش از هر چیز در خدمت مفهومی است که او در صدد روایت آن است و از قرار معلوم نیز نویسنده در این رمان اصرار دارد بدون هرگونه لفاظی به انجام این کار بپردازد. ادبیات نوشتاری زاهدی را از این منظر می توان ادبیاتی محجوب دانست که نویسنده با آن نه تنها قصد خودنمایی ندارد، بلکه سعی می کند تا آن را به پاکیزه ترین شکل موجود در خدمت بیان مفهوم مدنظرش درآورد.
جذابیت عشق در یک نگاه، داستانی پرکشش و تعلیق و در عین حال بسیار ساده و خوش خوان است که روایتی متفاوت و جذاب از دگراندیشی در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی را روایت می کند.